Quantcast
Channel: مسیر
Viewing all 168 articles
Browse latest View live

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

$
0
0

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلند مرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلی، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر

قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین، ما رایت الا تن

به آسمان بنگر، ما رایت الا سر

سری که گفت من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر

همان سری که یحب الجمال محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت حسینا بخواه از ما جان

حبیب گفت حبیبا بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، اجنمی گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم ام وهب را، به پاره تن گفت

برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر روی پای مولا سر

چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

بروی چادر زهرا گذاشت سقا سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

همان سری، همان که احمد و محمود بود سر تا پا

همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد

پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

میان خاک کلام خدا مقطعه شد

میان خاک، الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه اسب

چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

به هرچه هرکه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

جدا شده است و نیافتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید

بخوان، بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام

که آفتاب درآورد از کلیسا سر

عقیله، غصه و درد و گلایه را به گفت

به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر

پي نوشت:

سید حمیدرضا برقعی در شب شعر عاشورایی که 27 آبا نماه در پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی برگزار شد از جدیدترین شعر خود رونمایی کرد؛ شعری که برقعی ردیف آن را "سر"گذاشته بود و شاعران و حضار تالار را به وجد آورد و تکبیر و آفرین همراه هر بیت آن ادا می شد.


دعا کنید هیچ کس "بیچاره"نشود!

$
0
0

عبارت مقتل است که امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا بعد از تیر خوردن حضرت علی اصغر (علیه السلام) "مضطر"شد؛ اضطرار به حالتی می گن که آدمی راه پس و پیشی نداشته باشه!

روایت است که امام حسین چند قدم به سمت خیمه گاه می آمدند و می نشستند؛ دوباره به سمت میدان می رفتند و بعد از چند قدم می نشستند؛ دوباره مسیر بر میگشتند سمت خیمه گاه و دوباره می نشستند. راوی میگه بعد از این چند بار رفت و برگشت امام حسین (علیه السلام) رفت پشت خیمه گاه!

امام حسین (علیه السلام) بیچاره شده بود. دعا کنید هیچ کس به حالت بیچارگی نیفتد!

نقش ولایت فقیه در«تثبیت اجتماعی» و افزایش سرمایه اجتماعی

$
0
0
تحلیل اجتماعی پاسخ رهبر معظم انقلاب به توافقنامه ژنو؛

۱-«ولایت فقیه» در نظام سیاسی مردم سالاری دینی نهادی است که از سویی متضمن «پیوستگی نهادهای سیاسی» است و از سویی دیگر و در ابعاد اجتماعی تضمین کننده «پیوستگی شبکه اجتماعی» است و از این ره آورد «اطمینان» ، «اعتماد» و «امید» را به لایه های اجتماعی تزریق می کند .

از این رو ولایت فقیه در تعامل با جامعه و توده های مردمی همواره در افزایش سرمایه اجتماعی نقشی بی بدیل را ایفا می نماید. در برهه های تاریخی انقلاب نیز که چالشها و تنش های نیروهای بازیگر در صحنه سیاسی بدنه اجتماعی را با التهابات فکری و روانی مواجه می نمود ولایت فقیه همواره از منظری امیدآفرین و اعتمادساز وارد تحلیل مسائل گشته و سعی در ترمیم شبکه اعتماد اجتماعی و سیاسی نموده است.

اما نقش ولایت فقیه در حفظ سرمایه اجتماعی تنها به ابعاد امیدآفرینی و اطمینان سازی محدود نمی شود بلکه تکیه ایشان بر «استحکام درونی» و تأکید بر «ایستادگی بر حفظ حقوق ملی» در سیاست داخلی – نظیر فتنه 88- و در صحنه سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای نیز بعدی دیگر از نقش بی بدیل ولایت فقیه را در فروکش نمودن التهابات سیاسی و اجتماعی نشان می دهد که به نوبه خود در «تقویت اعتماد به نفس جمعی» بعنوان بحثی مهم در سرمایه اجتماعی محسوب می شود.

۲-تصمیم گیران حاکمیتی همواره با «درک مطالبات اجتماعی» می توانند بر استحکام سرمایه اجتماعی بیفزایند. هر چند که از نظر آنها جمع بندی طیفی از نیروهای سیاسی و بخشی از جامعه با واقعیت های موجود گاهی مطابقت و همخوانی کامل را نداشته باشد. از این رو نقش دشوار مدیریت کلان سیاسی کشور وقتی روشن می شود که ولایت فقیه می تواند با اصالت بخشی به «واقعیات اصلی» و توجه به «واقعیات ظاهری» از سویی درک جامعه از واقعیات را به «رسمیّت» شناخته و از سویی دیگر در جهت «اعتلای» آن بکوشد.

همراهی رهبرمعظم انقلاب با درک جامعه از واقعیات در طول سالهای رهبری ایشان ، همواره بر نفوذ اجتماعی ولایت فقیه موثر بوده و تحلیل های ایشان از واقعیات بدون بهره گیری از «شتاب زدگی» و «تحمیل نظر» همراه با «متانت» و «صبر» امام گونه به لایه های عمیق جامعه منتقل می شود. از این فرآیند می توان به «خیرخواهی» ولایت فقیه تعبیر نمود که تبلوری از نظام شجره ای امامت و ولایت می باشد ؛ «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم». بدیهی است پیکره ولی فقیه در این فرآیند متحمل «فشار»هایی می گردد که آن نیز میراثی از ولایت ائمه (علیهم السلام) محسوب می شود ؛ «انی لامان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء.» .(1) و (2)

۳-سرمایه اجتماعی در مقایسه با سرمایه های دیگر یک ملت، اعم از سرمایه های فیزیکی و ساختاری جامعه برتری «ذاتی» دارد چرا که گاه ممکن است ملتی به پیشرفت های چشم گیری در عرصه های علمی و اقتصادی دست یابد اما بدلیل عدم درک درست از این موفقیت ها با کاهش سرمایه اجتماعی مواجه گردد. ولایت فقیه در نظام سیاسی جمهوری اسلامی همواره توانسته است در متوازن سازی درک جامعه از واقعیات و آرمانها نقشی بی بدیل ایفا نماید. از این رو رهبر معظم انقلاب علیرغم عدم خوش بینی به مذاکرات ، در طول چند ماه گذشته بر اعتماد به تیم مذاکره کننده ایرانی تأکید نموده و در اقدامی هوشمندانه و سریعاً در پاسخ به نامه رئیس جمهور ، موفقیت تیم دیپلماسی را در توافقنامه ژنو تبریک گفتند. این اقدام مهم علاوه بر آنکه در ابعاد اجتماعی تقویت کننده حس اعتماد و اطمینان بوده ، نشان می دهد رهبری نظام در بعد سیاسی نیز تاکید بر حاکمیت یگانه در کشور دارد.

۴-در سالهای اخیر کشور با رشد خیره کننده ای پیشرفت نموده است که گزارشها و اظهارنظرهای افراد و سازمان های بین المللی نیر موید آن می باشد. برای انتقال این واقعیات به طیفی از نیروهای سیاسی و بخشی از جامعه لازمست «فرصت» مقایسه و تجزیه و تحلیل داده شود. اگر چه ممکن است روند پیشرفت مبتنی بر تکیه بر ساختار درونی نظام با اخلال هایی همراه گردد اما از دستاوردهای بزرگ این «فرصت» آنست که «ارزش پیشرفت» سالهای اخیر و برتری گفتمان «مقاومت» در لایه اجتماعی «تثبیت» می شود. از این رو دوره ای که اکنون در آن هستیم و پس از انتخابات خرداد 92 فراهم شده است را می توان به «دوره تثبیت اجتماعی» پیشرفت های هشت سال گذشته نام گذاری نمود و در این دوره نیز همچون هشت سال گذشته ، ولایت فقیه نقشی راهبردی و بی بدیل را ایفا می نماید. قطعاً پس از این دوره شاهد تحولات اجتماعی بزرگی خواهیم بود که موجبات افزایش تجربه فکری ملت ایران را فراهم خواهد آورد.

۵-از ملزومات «دوره تثبیت» پیشرفت های هشت سال اخیر ، «همگرایی و همدلی» نیروهای سیاسی کشور در مقابل جبهه سیاسی دشمنان ایران است که پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه رئیس جمهور محترم ، این زمینه را فراهم آورده است. همانطور که در چند ماه گذشته تأکید ایشان بر اعتماد به دولت و تیم مذاکره کننده تاحدی زمینه ساز این اطمینان سازی بوده است. همچنین در سطحی دیگر رهبر معظم انقلاب در چند ماه اخیر بدنبال افزایش مولفه های انقلابی دولت در سیاست خارجی و درک دولت بر لزوم ایستادگی در برابر فشارهای دشمن بوده اند که در نامه اخیر نیز مشهود بود. به عبارتی دیگر این اعتماد آفرینی چند سویه که شامل اعتماد در چهار سطح «رهبری –دولت» ، «رهبری-بدنه اجتماعی منتقد به نظام» ، «دولت-نیروهای سیاسی منتقد» و «دولت- بدنه اجتماعی منتقد به دولت» مختص مدیریت کلان ولایت فقیه در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور است و در همین مدت کوتاه از عمر دولت یازدهم، جلوی مصادره دولت را برای برخی نیروهای ورشکسته سیاسی و مردود در فتنه 88 فراهم نموده است.

(1)- امام مهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف احتجاج، ج2، ص323

(2) - امام مهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف ، کمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسی، ص292، ح247

زمستان است . . .

$
0
0
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کسی یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است.

"تنهاي تنها"تنهاست ولي سربلند است!

$
0
0

اكران فيلم "تنها تنهاي تنها"در سينماهاي كشور با تبليغات اندك؛ بدون حمايت لابي هاي پخش و حتي بودجه تكثير نسخه اصلي انسان را وادار مي كند تا حقايقي از سينماي ايران را كه كمتر بدان توجه شده است را بيان كند.

در بازار كساد گيشه هاي سينما نوشتن در مورد لابي هاي موجود در پخش و تبليغات و برنامه ريزي براي اكران مي تواند به شناخت دقيق از اين عرصه كمك كند. در حقيقت اگر بخواهيم اكران فيلم هاي سينمايي و حواشي آن را توضيح دهيم خود مجلد چند صد صفحه اي مي خواهد و جريان شناسان سينما را مي طلبد اما نگاهي گذرا مي تواند راهگشاي بسياري مسائل باشد.

براي باز شدن مسئله به چند نمونه اشاره در چند سال گذشته اشاره مي كنيم:

ايجاد دوگانگي در اكران

بسياري معتقدند كه فيلم "جدايي نادر از سيمين"با همه خلاقيت هاي تكنيكي و محتوايي فارغ از ارزشهايي كه فرياد مي زند- ارزش آن مقدار فروش را نداشته است اما و در طرف مقابل "اخراجي هاي 3"فيلمي بود كه به دليل دوگانه پيش از آن در سينما مطرح به حساب مي آمد. به لحاظ محتوايي همه اين دو فيلم را متضاد يكديگر و از دو گفتمان متفاوت مي دانستند اما در حقيقت يك لابي پخش پشت هر دو فيلم بود.

بعد از آن هنگام با يكي از تهيه كنندگان كه بزرگترين شركت پخش و اكران فيلم در ايران را دارد جلسه اي داشتيم. در خلال جلسه اين جمله را شنيدم "ما هر دو فيلم را همزمان اكران كرديم؛ پول داديم تا در فيسبوك و.... چند تا جوان بر سر اين دو فيلم دعوا درست كنند و مورد توجه قرار گيرند. اينگونه جامعه تحريك شد كه برود اين فيلم ها را ببيند"البته ايجاد شكاف هاي اجتماعي يك نظريه جامعه شناختي است و از اين منظر راه خوبي براي تحريك افكار عمومي انتخاب شده بود.

تجمعات صوري

وقتي جلوتر مي آييم با اكران دو فيلم "گشت ارشاد"و "خصوصي"مواجه مي شويم. فيلم هايي كه در ابتدا مخاطبين كمي داشتند و حتي نقادان مي گفتند: "گشت ارشاد؛ بدليل هجويات بالاي آن ارزش نقد كردن هم ندارد"اما همان لابي هاي پشت پرده با انتشار اخبار متعدد در رسانه ها "اين دوفيلم را ضد ارزش معرفي كردند"-البته كه بودند- اما اين كار باعث تحريك جريان مذهبي شده و نتيجه آن تجمعي بود كه انصارحزب الله تهران در اعتراض به صدور مجوز نمايش براي دو فيلم "خصوصي"به كارگرداني حسين فرح بخش و "گشت ارشاد"ساخته سعيد سهيلي در مقابل ساختمان وزارت ارشاد برگزار كرد و خواستار پاسخگويي مسئولان فرهنگي كشور شد.

برگزاري تجمع مصادف شد با انتشار اخباري مبني بر اينكه اين دو فيلم از پرده پايين مي آيند و تبليغات گسترده اي صورت گرفت كه جريان به اصطلاح روشنفكر پيش از آنكه اين فيلم ها جمع شوند به سينما بيايند تا از ديدن آن محروم نباشند و همين موضوع فذروش اين فيلم ها را به يكباره بالا برد؛ جالب تر آنكه اينها جمع نشدند و بعد از چند ماه فروششان در سينماي خانگي ادامه پيدا كرد.

نمونه ديگر اين تجمعات را مي توان در اكران فيلم "من مادر هستم"مشاهده كنيم. فيلمي كه در هفته اول با سينماهاي خالي از تماشاگر مواجه بود اما بعد از برگزاري تجمعي كه موافقان و مخالفان اين فيلم  روبه‌روی ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بهارستان برگزار كردند فروشش روند صعودي گرفت و در نهايت اين فيلم را به باشگاه ميلياردي ها آورد.

اين را هم بايد اعتراف كرد كه در اين ميان افراد دغدغه مند اما ناآگاه نيز همواره بازيچه لابي هاي پشت پرده اكران هستند و خود عاملي براي ديده شدن و فروش بيشتر اين فيلمها مي شوند.

جا به جايي نوبت اكران

اين موضوع نيز كه به امري عادي در برخورد با نام ها و فيلم ها شده است. چنانكه در سالهاي اخير دعواهاي گسترده اي بر سر نوبت اكران فيلمها بوجود آمده است. در حقيقت مهمترين نوبت اكران سينمايي را مي توان اكران نوروزي عنوان كرد اما در چند سال گذشته شاهد هستيم كه چگونه فيلم سازان تازه وارد نوبت اكران خود را به خاطر نام هاي آشناي سينما در اكران از دست مي دهند.

اينها كه گفته شد شايد گوشه اي باشد از آنچه در اكران سينماي ايران اتفاق مي افتد و در اين بين فيلم هاي بسيار خوب اما ناآشنا و كارگردانان بدون پشتوانه و لابي قرباني اين بازي هستند. "احسان عبدي پور"تنها يكي از قربانيان اين بازي است و مثل او در اين سينما بسيار ديده مي شود.

چند روز پيش توفيقي حاصل شد و با وي همنشين شدم. از عدم حمايت مي گفت. از اينكه "در شهر تبليغي از فيلمش نيست و حتي هزينه توليد كپي از روي نسخه اصلي براي اكران در شهرستان ها را ندارند"به شوخي گفتم حاضر است مثل همين فيلم ها كه نام برديم دعوايي صوري درست كنيم و "تنهاي تنهاي تنها"را از تنهايي در آوريم؟"و او با جديت با همان لهجه شيرين جنوبي خود گفت: "نه والله؛ اين رفتار براي ما كه ادعاي حزب اللهي بودن و پيرو آويني بودن مي كنيم نيست!"

خطاهای استراتژیک در سیاست ورزی دولت

$
0
0

 اتفاقاتی که طی دیروز و امروز در عرصه سیاست و رسانه های کشور افتاد قطعا روز دوازده آذر نود و دو را روز تاریخی در عرصه سیاسی کشور خواهد کرد؛ از رویی احمدی نژاد و یارانش تیم دولت را به مناظره دعوت کرده اند و از سوی دیگر دولت مردان با دستپاچگی از عبارتی چون «در حد هم نبودن» و «به شرط راستگویی» استفاده کرده اند.

مجموعه‌ رویدادهای حاصله طی صد روز گذشته از رفتار دولتمردان در عدم تعامل با دانشجویان، رفتار با صدا و سیما و مجریان آن، حمله به دولتمردان گذشته و... نشانگر آن است که سیاست‌گذاران دولت یازدهم، -با همه داعیه سیاست ورزی خود- برآوردی از میزان «اقتدار» خویش نقصان دارند، یا اساساً در درک اصل مفهوم «اقتدار»، با دشواری موجه‌اند!

بی‌گمان و از هر زاویه دیدی که به موضوع بنگریم، دولتمردان مجموعه‌ای از خطاهای راهبردی را در تقابل با سایر نیروهای سیاسی مرتکب شدند، و این مجموعه به ظاهر کهنه کار درک درستی از مفهوم «اقتدار» و «قدرت» ندارند.

در آخرین پرده از رفتارهای غیر سیاسی دولت، دکتر حسن روحانی، در حالی گزارش صد روزه خویش را به هجو غیرمنصفانه دولت پیشین تقلیل داد، که می‌توانست در یک تحلیل ساده از افکار عمومی ایرانی و سنجش میزان محبوبیت خود و رقبای سیاسی که یا خدمات احمدی‌نژاد را به رسمیت می‌شناسند، یا اساساً احمدی‌نژادی‌اند، در می‌یافت که نباید این‌چنین در بیانی فارغ از آداب، انبوه خدمات رئیس جمهور پیشین را نادیده بگیرند. همان طور که مقام معظم رهبری، به عنوان پرنفوذترین و باتدبیرترین و پرامیدترین نخبه سیاسی حال حاضر ایران، مکرراً و تا آخرین روزها، به خدمات احمدی‌نژاد اشاره داشتند و از آنها یاد می کردند.

متصدی مقام ریاست جمهوری، باید بداند که از ابتدا با یک اکثریت لغزان و با میزان متوسط از محبوبیت به قدرت رسیده‌ است، و نباید علاوه بر آن‌که رئیس جمهور پیش از خود را این‌چنین، «هجو» و «هزل» ‌نماید، از این حد هم عبور کند، و باز در طعنه‌ای آشکار از واژه قبیح و طعنه‌آلود «سرهنگ» استفاده نماید.

آقای روحانی از این حد هم قدم را فراتر می گذارد و مجلس شورای اسلامی را -که به لحاظ همراهی بیشترین تعامل را با دولت داشته- به طعنه بیازارد و در نهایت حتی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی را که به دفعات و در مصادیق بسیار خود را با دولت هماهنگ کرده است کنایه می زند و بعد از گفتگوی ویژه خبری مشخص می شود که نهاد ریاست جمهوری خود مجری های برنامه را تغییر داده است و مجریان مد نظرش را نیز قرنطینه کرده، تلفن های همراه آنها را گرفته است و آنها را تهدید کرده که در مورد دو موضوع "آمریکا"و "فتنه"سوالی پرسیده نشود.

روز گذشته پس از گذشت یک هفته از گزارش روحانی، رئیس جمهور سابق، دکتر محمود احمدی‌نژاد، در نامه‌ای مؤدبانه و زیرکانه، خطاب به رئیس جمهور، دکتر حسن روحانی، ضمن تقدیر از خدمات دولت او، و اعلام مراتب یاری و دوستی و همراهی به ایشان و به کشور، اعلام آمادگی کرد تا در دفاع از مساعی دولت‌مردان پیشین و مدیران امروز کشور، در یک مناظره با دکتر حسن روحانی شرکت نماید. با اختلاف یکی دو ساعت بعد از انتشار نامه احمدی نژاد، دو تن از ارکان دولت تدبیر و امید، با بی تدبیری به این نامه پاسخ دادند.

محمد رضا صادق؛ صریحاً رئیس جمهور سابق را به "دروغ‌گویی"متهم کرد. این در حالی است که دکتر حسن روحانی و تیم مشاوران ایشان این روزها در موضوعاتی مانند «ممنوع القلم»، «گندم»، «جزئیات و ضمایم قرارداد ژنو»، «خزانه خالی»، «بدهی‌های دولت ماضی»، «صورت اموال شخصی» و... در مظان اثبات صداقت خویش‌اند.

از سوی دیگر اکبر ترکان هم در بیان دیگری، گفت: «اطلاعی از ارسال نامه محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور سابق به حسن روحانی رئیس جمهور برای برگزاری مناظره ندارم»؛ اگر اطلاع داشت، چه می‌گفت و چه وجناتی از خود بروز می‌داد؟

او در ادامه گفت: «شرط این مناظره آن است که رئیس دولت دهم راست‌گو باشد!». به این حد از آداب‌شکنی بسنده نکرد و اضافه نمود: «حسن روحانی و محمود احمدی‌نژاد در یک سطح قرار ندارند که بخواهند با هم مناظره کنند!». ترکان چند ساعت بعد، مصاحبه دیگری انجام داد و گفت: «شخصاً حاضر به مناظره با احمدی‌نژاد است. من نه به عنوان نماینده دولت، بلکه به عنوان شخص ”اکبر ترکان“ حاضر به مناظره با احمدی‌نژاد هستم. برادرانه به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد می‌کنم که از پیشگاه ملت معذرت‌خواهی و از پیشگاه خدا طلب مغفرت کند، زیرا، خسارت‌های فراوانی به کشور در حوزه اقتصاد، سیاست و اعتماد مردم به دولت وارد کرده است».

ترکان در آخر افزود: «مزاج احمدی‌نژاد با فضای آرام سازگاری ندارد. مدتی است که کشور آرام است و ما شاهد رفتارهای منطقی در همه عرصه‌های حکومتی هستیم و این وضعیت مورد پسند احمدی‌نژاد نیست.»

صحبت های این دو عضو دولت درحالی است که از ابتدای مسئله دولت با یک بازی باخت-باخت مواجه شده است؛ چناچه اگر وارد مناظره شود با توجه به آمارهایی که احمدی نژاد و دولتش در کنار طیب نیا؛ وزیر اقتصاد روحانی می دهد در تضاد با نظرات روحانی است و اگر روحانی در مناظره شرکت نکند باز بازنده این بازی خواهد بود؛ البته نحوه برخورد دولتمردان و ادبیات مواجهه با رئیس جمهور سابق خود از عزت دولت یازدهم خواهد کاست.

و در همین روز سراسر خطا برای دولت‌مردان یازدهم، سخنگوی دولت در توجیه به‌کارگیری مدیران بازنشسته، «قایق‌ران» و «ملوان» را در توصیف مدیران جوان و مدیران بازنشسته استفاده کرد که خارج از چهارچوب سیاست ورزی درست بوده است.

این خطاهای اخیر کنار خطا در عزل و نصب‌هایی که منتقدین بسیاری را معطوف دولت کرده است انبانی است از بی‌تدبیری که بیشتر از همه نشانگر سیاست ورزی غریزی دولتمردان بعد از دستیابی به دولت است.

تغییرات گسترده در دولت که از آن به "تغییر قطاری مدیران"تعبیر می شود؛ کار را به جایی رسانده که به نظر نمی‌رسد در پایان فصل نقل و انتقالات، چیزی از مدیران دولت پیشین در مصادر امر باقی مانده باشد. صرف‌نظر از این که این جانشینی‌ها تا چه اندازه با تدبیر همراه است؟ و تا چه حد با عدالت و تدبیر اتفاق افتاده؟ سؤال این است که این مدیران پس از عزل به کجا می‌روند و چه می‌کنند؟

آشکارا است که دولت، تصور روشنی از جایگاه «مدیریت» ندارد. تصور دولتمردان آن است این «مدیران»، نه گروه نخبه و الیت، بلکه نیروهای کم‌توان هستند که پس از عزل، خانه نشین خواهند شد. این خطای استراتژیک در حالی است که دولت تدبیر و امید، با این اقدام، یک قشر نخبه بزرگ و در عین حال توانمند و جوان و بهره‌مند از یک شبکه گسترده روابط رسمی و غیر رسمی را در موقعیت تقابل با خود قرار نمی‌دهد؟

همه این‌ها، جشنواره ای است از خطاهای سیاست ورزی که از سطح خطاهای معمولی یک دولت و سیاست‌مدارانش گذر کرده است، و نشان می‌دهد که آن‌ها در تحلیل‌های راهبردی خود به خطا می‌روند؛ آن‌ها یا در برآورد میزان «اقتدار» خویش نقصان دارند، یا اساساً در درک اصل مفهوم «اقتدار»، با دشواری موجه‌اند، یا هر دو، که هر دو.

اربعين نزديك است

$
0
0

رأس الحسین: این دفین، کیف دفین، متی دفین؟

يك سال ديگر نيز گذشت

$
0
0

برخي مي گويند «يك سال پير تر شدم»؛ بعضي ديگر معتقدند «در يك سال اخير پخته تر شدم»؛ عده اي هم فارغ از اين دو مي فرمايند «همان ..... كه بودي هستي»! اما خودم چند تار سفيد مويم را حس كردم كه در اين سال در سرم سبز شد!

از امروز كه وارد سال جديدي از زندگي ام شدم اول دعايم اين است كه «بيهوده عمر نكنم» كه عمر بيهوده هم ضرر به بيت المال مي زند؛ هم طبيعت را خراب مي كند و هم بار گناه را بيشتر مي كند چه آنكه امير المونين علي عليه السلام فرمودند:«يكي از سوالاتي كه در قيامت از انسان پرسيده خواهد شد اين است كه "عمرت را چگونه سپري كردي؟"» و اگر بيهوده باشد بايد بگويم واحسرتا!

اما سالي كه سپري كردم سال پر فراز و نشيبي بود؛ "پر فراز و نشيب"به معناي واقعي كلمه!

بسيار درس خواندم؛ كنكور را دادم و نشستم به انتظار نتايج؛

در لحظه سال تحويل علاوه بر دعا براي سلامتي امام زمان و تعجيل در فرجش؛ سلامتي پدر و مادر و بستگانم و عاقبت به خيري كه دعاي لحظه لحظه عمرمان است؛ سه دعا كردم كه خدا هر سه را برايم مقدر فرمود:

به خدمت مقدس سربازي رفتم و بعد از يك ماه در خدمت طي يك هفته ابتدا "خبر قبولي در كنكورم رسيد"و بعد از آن "خبر معافيت از خدمتم را دادند!"دو دعا در يك هفته اجابت شد.

از تير ماه روند دعاي سوم هم شروع شد و همان زمان "بله"را گرفتيم و رفتيم براي عقد؛ كه دعاي سوم نيز به اجابت رسيده باشد؛ اما همزمان آن حادثه كذايي رخ داد كه هيچ گاه صحنه آن از ذهنم بيرون نخواهد رفت و يكي از بهترين دوستانم و برادرانم را از دست دادم و روز هاي بعد از آن و حرف هايي كه مي شنيدم كه از سر جهل به موضوع برخي زده مي شد.

آنجا بود كه معني واقعي "همراهي سختي و گشايش"را فهميدم و امتحان "صبر"را خداوند برايم رقم زد؛ چند تار سفيد كه حرفش را زدم همانجا در سرم پيدا شد و گاهي تابم به تمامي مي رسيد چيزهايي گفتم و نوشتم كه امروز پشيمانم و از درگاه خداوند عذر مي طلبم.

در تمام آن روزها همسرم بود كه دردهايم را به جان خريد و همراه و همپايم بود و البته پدرم، مادرم؛ برادرانم و دوستاني كه حق برادري برايم ادا كردند و تا آخر عمر مديونشان هستم-البته پرونده اين مصيبت در سال جديد زندگيم همچنان و باز است و امتحان الهي تمامي ندارد- اما مي دانم به حول و قوه الهي و مدد امام زمان و همراهي همين دوستان و خانواده مي توانم اين را نيز به پايان ببرم.

و در آخر...

دفتر زندگي همچنان باز است و اميدهايم بر ياس ها چربش دارد كه خداوند فرموده است " لاتقنطوا من رحمة الله"(1) و اميرالمونين در دعاي منظومه مي فرمايد:«الهی فَلاتَقطَع رَجائی ولا تُزِغْ فُؤادی فَلی فی سَیبِ جودکَ مَطمَعٌ »(2) از باب خطاهايم نيز به مناجات مولايم ايمان دارم كه همراه تضرع فرمود:«الهی لَئِن جَلَّت و جَمَّت خَطیئَتــــی فَعَفوکَ عَن ذَنبی اَجَلُّ و اَوسَعُ »(3)

والسلام

پي نوشت:

1)از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) 

2)ای خدا امید مرا از درگاه کرمت قطع نکن و دلم را تاریک مگردان که چشم امیدم همه بر عطای بی انتهای توست 

3)ای خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسیار است باز عفو وبخشش تو از گناه من بزرگتر و وسیع ترست 


رحم اجاره اي روحاني عفونت كرد!

$
0
0

 تا چند ماه پیش سعید حجاریان خود جزو آن دسته از افرادی بود که روحانی را اصلاحطلب نمی دانست ؛ برای جلوگیری از کشیده شدن دعوای خانوادگی اصلاحات به رسانه ها در یک تغییر استراتژیک درباره برخی تحلیل‌ها مبنی بر تفکیک اصلاح‌طلبی و اعتدالگرایی در گفتگو با ایسنا اعلام کرد:«در حال حاضر اصلاح‌طلبان در کابینه دولت یازدهم حضور دارند و پایگاه اجتماعی دولت هم اصلاح‌طلبان هستند؛ بنابراین لازم نیست بین اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان تفکیکی قائل شویم.»

ekhtelaf.jpg

حضور در انتخابات 24 خرداد باعث شد حسن روحانی در یک جابه جایی وسیع از جریان راست سنتی به سمت چپ مدرن حرکت کند تا بتواند آرای این جریان را بدست آورد و از سویی اصلاح طلبان برای ادامه بقای سیاسی خود به ناچار با وی همراه شدند اما اختلافات بین جریان اصلاح طلب رادیکال و جریان دولت هر روز بیشتر می شود.

چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وقتی در نشست انجمن های اسلامی دانشجویان از مصطفی کواکبیان پرسیده شد؛ "آیا اصلاحات به حمایت شخصی چون روحانی که راست سنتی است می آید؟"در جواب گفت:« ما نباید هویت اصلاح‌طلبی خود را خدشه‌دار کنیم؛ اصلاحات که رحم اجاره ای نیست» اما همانجا افزود که ما پیروان محمد خاتمی هستیم.

وقتی به کوران انتخابات 24 خرداد رسیدیم، روحانی تمام تلاشش را کرد که خود را یک اصلاح طلب مدافع آزادی بیان کند اما سوابق امنیتی وی، بیانیه ای هایی که در دهه هفتاد بر علیه اصلاحطلبان نگاشته بود و نطق هایی که در آن اصلاحطلبان را ارازل و اوباش خوانده بود باعث شده بود اصلاح طلبان به حمایت از او راضی نشوند. از سوی دیگر محمدرضا عارف که نماینده تمام عیار جریان اصلاحات بود و مورد حمایت گروههای مختلف اصلاحطلبی قرار گرفته بود؛ روحانی را یک اصلاح طلب نمی دانست و حاضر به کناره گیری از عرصه انتخابات نبود.

یکی از نکات مهمی که در جامعه شناسی سیاسی باید مد نظر قرار گیرد "حیات سیاسی و وابستگی آن به پایگاه اجتماعی"است و روحانی در این عرصه دچار ضعف بسیار بود اما با سیاست ورزی خود در گفتارهای انتخاباتی هاشمی را اقناع کرد که از وی حمایت رسمی کند و خاتمی را در مقابل جریان عمومی اصلاح طلب قرار داد تا همه را مجاب کند از روحانی حمایت کنند و در نهایت با خنجری بر پیکره اصلاخات تنها کاندیدای این جریان را مجبور به انصراف کند.

انصراف غضب آلود عارف و اجماع اصلاحطلبان بر روی روحانی این توقع را در این جریان ایجاد کرد که باید دولتی اصلاحطلب روی کار آید اما روحانی از همان ابتدا بنای ناسازگاری را با اصلاحطلبان برداشت. بعد از آنکه محمد خاتمی در دیدار اصغر فرهادی اعلام کرد احمد مسجد جامعی؛ وزیر فرهنگ و ارشاد خواهد بود اطرافیان حسن روحانی از موضع‌گیری خاتمی اعلام ناراحتی کردند و این‌گونه برخوردها را اخلال در روند بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و علایم سهم‌خواهی افراد و گروه‌ها دانستند. روحانی نیز که خود شخصیتی ژنرال گونه دارد با عدم معرفی مسجد جامعی به خاتمی فهماند که نباید در تصمیامتش دخالت کند.

این آغاز ماجرای اختلاف بین جریان رادیکال اصلاحطلب و روحانی بود که ترکش های آن از سوی اصلاحطلبان بر خاتمی اصابت می کرد. اصلاح طلبان معتقدند خاتمی آنها را به پای روحانی ذبح کرده است. موسوی خویینی ها درباره مخالفت دیدار مجمع روحانیون با روحانی اعلام کرد:«دیدن روحانی رفتن یعنی مشروعیت‌بخشیدن به او. روحانی از نردبان اصلاحات بالا رفت اما بویی از اصلاحات نبرده است. او نیروی حاکمیت و نظام است.»

از سوی دیگر روحانی نتوانست شعارهای آزادی خواهانه که برای فعالان زن اصلاح طلب داده بود را نیز اجرا کند و حتی فائزه هاشمی که از جمله زنان فعال در ستاد روحانی بود به موضع انتقاد از روحانی رفت و در مصاحبه با اعتماد گفت:«عدم حضور زنان در کابینه بر خلاف برنامه‌های منتشر شده از طرف ایشان در زمان انتخابات شروع خوبی حداقل برای 50 درصد جامعه نبود.»

این رفتارهای روحانی باعث شد سعید حجاریان هم از گفتن لفظ اصلاح طلب برای روحانی پرهیز کند و اصلاح طلبان رادیکال هجمه رسانه ای زیادی را به سراغ خاتمی بردند چرا که در نظر آنان خاتمی، اصلاح طلبان را پای روحانی قربانی کرده است.

از اینرو فشارهای رسانه ای رادیکال ها به روحانی از یک سو و فشارهای خاتمی به هاشمی از سوی دیگر باعث شد از دولت سهامی، وزارتخانه ای نیز به اصلاح طلبان رادیکال برسد. وزرات علوم و تحقیقات و فناوری وزارت خانه ای بود که اصلاح طلبان همیشه برای آن برنامه داشته اند. وزارت خانه ای که در نظر اطلاح طلبان ، همواره سکوی پرشی برای یارگیری ، شکل دادن اعتراضات رادیکالی و به جریان انداختن جنبش های حزبی بوده است .

اما در ادامه روحانی با بی توجهی به خواسته های اصلاح طلبان بر مشی خود ادامه داد تا آنجا که عده ای از اصلاح طلبان اعلام کردند؛ روحانی بعد از انتخابات خود را بیش از هاشمی و خاتمی به آیت الله خامنه ای نزدیک کرده است و این خیانت به رأی اصلاح طلبان رادیکال است.

گفتنی است روحانی در مراسم 16 آذر در پاسخ به مطالبات جریان افراطی در دانشگاه شهید بهشتی مبنی بر رفع حصر سران فتنه با بیان اینکه "اگر بسیج به معنای فکر بسیجی و به معنای فدا کردن منافع شخصی و گروهی برای منافع ملی و دینی و اسلامی است، ما 75 میلیون بسیجی در این کشور داریم."خشم این جریان را برانگیخت و شعارهای تند آنها را به همراه داشت.

لازم به ذکر است بی توجهی های روحانی انتقادات هاشمی و خاتمی را نیز برانگیخت. در جلسه مجمع تشخیص زمانی که مجید انصاری خواستار نگهداری بندی از اقتصاد مقاومتی برای دریافت نظر رئیس جمهور شد، هاشمی در پاسخ وی گفت:"ما دیگر نمی توانیم صبر کنیم. چرا آقای روحانی دو هفته نیامده اند و امروز بیرون جلسه می گذارند. چرا جلسه مجمع را نمی آیند؟"

از سوی دیگر محمد خاتمی از عدم تحرک دولت یازدهم برای صدور اجازه خروج وی از کشور و شرکت در مراسم تشییع ماندلا به شدت دلخور و ناراحت است.

خاتمی تلاش داشت در قالب هیاتی دولتی به کیپ تاون برود اما دولت روی خوشی به این خواسته وی نشان نداد و در آخرین ساعات محمد شریعتمداری به نمایندگی از کشورمان در این مراسم شرکت کرد.

امروز برای جریان اصلاحات ثابت شده است وقتی روحانی خود را کاندیدایی فراجناحی معرفی می کرد؛ تمام تلاشش این بود که به هاشمی و خاتمی بقبولاند که می تواند دولتی را مرکب از کارگزارانی‏های هاشمی و تندروهای اطراف خاتمی بوجود آورد تا بدین وسیله بتواند رأی جریان اصلاحات را که پایگاه اجتماعی ثابت خاتمی و هم حزبی هایش است؛ را بدست آورد و این تنها حربه ای برای دستیابی به قدرت بوده است.

افزایش این اختلافات بین طیف های مختلف اصلاحات که عده ای همچنان به روحانی ایمان دارند و عده ای از هم اکنون عبور از وی را کلید زده اند باعث شده است سعید حجاریان نیز پای روحانی هزینه دهد و اعلام کند:«در حال حاضر پایگاه اجتماعی دولت نسبت به زمان انتخابات گسترده‌تر شده است».

تا چند ماه پیش سعید حجاریان خود جزو آن دسته از افرادی بود که روحانی را اصلاحطلب نمی دانست البته دلیلش این بود که روحانی خود را فراجناحی معرفی کرده است. حجاریان همچنین بعد از انتخابات در گفتگو با اعتماد می گوید:«دولت حسن روحانی بر خلاف اظهارات برخی اصلاح طلبان مبنی بر تمایل به سمت جریان اصلاحات به سمت جریان راست تمایل دارد.» اما وی در یک تغییر استراتژیک درباره برخی تحلیل‌ها مبنی بر تفکیک اصلاح‌طلبی و اعتدالگرایی در گفتگو با ایسنا اعلام کرد:«در حال حاضر اصلاح‌طلبان در کابینه دولت یازدهم حضور دارند و پایگاه اجتماعی دولت هم اصلاح‌طلبان هستند؛ بنابراین لازم نیست بین اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان تفکیکی قائل شویم.»

گفتنی است افزایش این شکاف ها نه تنها دلخوری هایی بین خاتمی و جریان اصلاحات و همچنین، خاتمی و روحانی بوجود آورده است بلکه اختلافات خاتمی و اصلاح طلبان را با هاشمی و تکنوکرات ها بیشتر کرده است.

مانیفستِ "مردم‌سالاری"به سبک سریع‌القلم!

$
0
0

تا قبل از انتخابات مردم ولی‌نعمت ما هستند. مردم "سالار"هستند و روی تخم چشم ما جا دارند. اصلاً انتخابات برگزار می‌شود که پیام و نظر مردم شنیده شود. مردم هم حق حکومت و حاکمیت دارند، هم حق هم دانستن و هم حق اعمال نظر و رأی و هم حق آزادی بیان و الخ!

آمّا! امّا چنین شرایطی فقط تا پایان ساعت رأی‌گیری برقرار است، چون مردم در اینجا فقط به مثابه نردبانی هستند که ما را به بلندای قدرت برسانند و پس از تکیه زدن ما بر کرسی قدرت، دیگر لازم نیست مردم خودشان را خسته کنند و به زحمت بیندازند و در کار دولت دخالت کنند.

مردم چون دانشی ندارند و اساساً چیزی نمی‌فهمند، بهتر است کار را به کاردان یعنی ما بسپارند و بروند دنبال زندگی‌شان!
صدا و سیما هم بهتر است به جای گرفتن وقت مردم و ایجاد مزاحمت برای کسب و کار رانندگان تاکسی و لبوفروش‌ها و مردم کوچه و بازار، یک سر بیاید دانشگاه! درب اتاق من همیشه به روی دوربین‌ها باز است. بیاید خودم ساعت‌ها برایش نظر می‌دهم و سخنرانی می‌کنم.
همان به که مردم قفلی بر دهان‌های‌‌شان بزنند و کلیدش را هم به دست کلیددار بسپارند تا دم انتخابات بعدی که شد، کلیددار قفل دهان‌های مردم را باز کند.

تا آن موقع مردم فقط نظاره‌گر باشند، بهتر است، البته مختار هستند چشم‌های خود را هم ببندند، چون وقتی قرار است دهان‌های‌شان بسته بماند، نظاره‌گری فایده‌ای جز خستگی چشم‌ها و تضعیف سوی بینایی آنان ندارند!

بار دیگر وقتی باز انتخابات از راه رسید، دوباره مردم می‌شوند سالار و ولی‌نعمت و دارای حق حکومت و حاکمیت و دانستن و اعمال نظر و رأی و آزادی بیان و الخ!

"مردم‌سالاریِ"هر 4 سال یکبار هم عالمی دارد برای خودش

شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد

$
0
0

شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد

که من بد جور دلتنگ توام، باران که می گیرد

 

دلم تنگ است می دانی، پناهم شانه های توست

کمی اشک است درمانش، دل انسان که می گیرد

 

من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم

شبیه حس دیدارم، ولی پایان که می گیرد

 

غروبی تلخ و دلگیرم، غروب دشت تنهایی

دل دشتم من از نی ناله چوپان که می گیرد

 

چه بی راهم چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم

شبیه حس یک قایق شدم طوفان که می گیرد

 

چقدر از خاطراتت ناگزیرم، نه گریزی نیست

منم و باز باران بین قم تهران که می گیرد

 

تو را عشق تو را آسان گرفت اول دلم اما

چه مشکل می شود کارم دلم آسان که می گیرد

 

سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را

ولی باران که می گیرد ...ولی باران که می گیرد


سيد محمدرضا شرافت

دولت يازدهم؛دولت «ضعيف پايه»

$
0
0

پدیداری دولت یازدهم به عنوان فرجام انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، متغییر مهمی در تکوین و تعیین مناسبات و شرایط اجتماعی و سیاسی ایران از بعد از 24 خرداد 92 است. اگر چه پدیداری دولت یازدهم را نمی توان بریده از شرایط اجتماعی و سیاسی کنونی جامعه ایران تحلیل کرد اما باید در یک نگاه دیالکتیک دانست که این پدیده تازه نیز، خود بر مناسبات و شرایط اجتماعی کنونی و آتی ایران موثر خواهد بود همچنانی که دولت های پیشین چنین بوده اند. بنابراین فهم دولت یازدهم ضروری یا لااقل مفید برای تنظیم کردارهای اجتماعی و سیاسی خصوصا برای رقبای آن به نظر میرسد. امری که تلاش چندانی در جریان مذکور برای آن انجام نشده است.

پیش از این درباره مبنای نظری دولت یازدهم برای ترسیم چیستی و کیستی آن مطالبی بیان شده است اما در این گفتار قصد بر آن است که «توان و موقعیت» دولت کنونی سنجیده گردد. در واقع در این گفتار «وضعیت شناسی» و «ظرفیت سنجی» دولت یازدهم اساس وجهه ماست.

البته روشن است که برای این مقصود، توجه صرف بر عملکرد و مواضع دولت یا کنش ها و واکنش های آن در محیط سیاسی و اجتماعی با توجه به عمر کوتاه سپری شده از دولت، معقول و منطقی نیست. بنابراین، در وضعیت شناسی دولت بر فهمِ «توان پایه» آن متمرکز خواهیم بود و در این میان به عملکردها و مواضع دولت به عنوان «نشانه هایی» برای این نوع فهم استناد خواهیم کرد.

توان پایه به ما می گوید که مجموعه ای مانند دولت یازدهم در برابر مسایل و چالش هایی که به ناگزیر خواهد داشت از چه میزان ظرفیت برای مواجهه با آنها برخوردار است. توان پایه در حکم فونداسیون است که بیش از «بنا و نمای ساختمان» یعنی چهره ظاهری و بیرونی دولت(رفتارها و عملکرد صرف) به ما می گوید که استحکام و ظرفیت رویارویی دولت با چالش ها و مسایل در آینده چگونه رقم خواهد خورد. در واقع در این گفتار بیشتر به دنبال استعداد سنجی دولت در مواجهه با مناسبات و شرایط آینده هستیم.

برای پیش بردن روشمند بحث، ناگزیر به داشتن یک چارچوب مفهومی هستیم که از یک سو بتواند کاشفگر توان پایه دولت یازدهم باشد و از دیگر سو این ظرفیت را داشته باشد که با ارجاع به کارکردها و رفتارهای دولت، چونان نشانه ای این مفاهیم را ادارک پذیر نماید. این مفاهیم به شکل زیر است:

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

$
0
0

گردون نگری ز قد فرسوده ی ماست

جیحون اثری ز اشک پالوده ی ماست

دوزخ شرری ز رنج بیهوده ی ماست

فردوس دمی ز وقت آسوده ی ماست

***** 

از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفایی مانده است

از باده ی دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

حكيم خيام نيشابوري

"گزینه های روی میز"

$
0
0
"گزینه های روی میز" ترانه جدید محمد مهدی سیار که با صدای حامد زمانی اجرا شد:


یک.


لحظه لحظه خاطرات بهمنی

که یک دفعه بهارشد

بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و

یاسمن

بهمنی که غرق شوق و شور بود

انفجار نورب ود


دو.

سرزمینی که نگاش به آسمونه و

حسابش از زمین جداس

ذره ذره خاکش از غرور و غیرته

سرزمینی که شن کویرشم

لشکر خداس


سه.

بغض ناتموم مادری

بالا سرِ جنازه‌ی پسر

بغضی که یه مرتبه صدا می‌شه

سکوتو می‌شکنه:

ای تموم بچه‌هام فدای تو

یاحسین

این گلم نثار کربلای تو

یاحسین


چهار.

ایستادن یه نوجوون

بدون ذره ای

ترس و آرزو

روبه‌روی تانک‌های روبه‌رو


پنج.

اهتزاز پرچم سه رنگ

روی گنبد مسجدی

که زخمی گلوله هاس

خنده‌های مردمی که یک صدا می‌گن:

فتح شهرخون کار خداس


شش.

آسمونی که پر از نوای ربناس

آسمونی که غُرُق شده

با«شهاب»و«رعد»و«صاعقه»

با آیه‌ی«ومارَمَیتُ اذ رَمَیت»

آسمونی که

کابوس کرکساس


هفت.

چشمه چشمه،موج موج

کوچه کوچه،رود رود

توخیابونا به هم رسیدنو یکی شدن

شکستن سردی دی و غرور اهرمن

***

حالا بازم بشمرم؟

اینا گزینه‌های روی میزماس

حالا بازم بشمرید

گزینه های روی میزتون چیاس؟

حالابازم بشمرید

همه می‌دونن این آخرای قصه‌ی شماس:

هفت

شش

پنج

چهار

سه

دو

یک


برای دانلود آهنگ اینجاکلیک کنید

فیلم Disconnect چه می گوید؟!

$
0
0

آفت شبکه های اجتماعی در زندگی آمریکایی ها

اگرچه امروز از سوی دولتمردان تلاش های بسیاری می شود که شبکه های اجتماعی غربی چون فیسبوک رفع فیلتر شود اما آمریکایی ها خود به آفات شبکه های اجتماعی پی برده اند و علیه آن تولید محتوا می کنند.

یکی از کارویژه های دولتمردان بعد از روی کار آمدن؛ تلاش برای رفع فیلتر شبکه های اجتماعی خطرناک چون فیسبوک بوده است؛ غافل از آنکه این شبکه ها چه آفت های اجتماعی و فرهنگی برای جامعه دارد؛ این در حالی است که خود آمریکایی ها از آفات شبکه های اجتماعی احساس خطر کرده و در حال تولید محتوای سینمایی برای روشنگری ذهنیت اجتماعی هستند. Disconnect (جدا ماندگی) آخرین محصولی است که آمریکایی ها برای معرفی خطرات فیسبوک ساخته اند.

جامعه آمریکایی تفاوت های بسیاری با جامعه ایرانی دارد که شاید ساده ترین آنها از بین رفتن نهاد خانواده در آمریکا، روابط آزاد جنسی و... باشد؛ اما با این وجود فیسبوک امنیت اجتماعی همین جامعه بحران زده را نیز دچار مخاطره کرده است؛ چه آنکه «هنری الکس روبین» در «جدا ماندگی» تلاش می کند گوشه ای از آن را به نمایش بگذارد.

فیلم سینمایی Disconnect

امروز برای کاربران فعال شبکه های اجتماعی بویژه فیسبوک چند ویژگی : 1- مدیریت افکار جهانی با «فیس‌بوک» 2- فعالیت‌های گسترده جاسوسی 3- ترویج فساد و فحشا و سست کردن بنیان خانواده در جوامع شرقی 4- اثرگذاری بر فرهنگ جوامع غیرآمریکایی حتی جوامع اروپایی 5- گسترش اصالت زندگی مجازی با ترویج و تعمیق اعتیاد به اینترنت 6- اثرگذرای بر دنیای حقیقی آشکار شده است.

«جدا ماندگی»، اثر اندیشناک هنری الکس روبین درباره ی اینکه در عصر الکترونیک و رسانه های اجتماعی چطور با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم، را ترسیم می کند. این فیلم متشکل است از سه داستان در یک قاب که بیشتر از طریق مفهوم و موقعیت مکانی به یکدیگر مرتبط هستند تا شخصیت هایشان (دو تن از شخصیت ها با سرگردانی از داستان خودشان به داستان یکدیگر ورود و خروج می کنند) در بعضی جا ها خسته کننده و بعضی دیگر فوق العاده است.

پیشتر ارتباط های افراد در جهان واقعیت تعریف می شد و نزدیکی افراد به راحتی احساس می شد. ارتباطات حضوری همراه با شادی و غم های واقعی و همچنین بدور از پنهان کاری و اطلاعات غلط و در شرایط زندگی واقعی حیا، عفاف و حجاب تعریف می شد؛ اما امروزه همه چیز متفاوت است. آدم ها دوستان و عشاقی دارند که هرگز رو در رو ندیده اند. دلداری می تواند به شکل یک پیام فوری ناشناس ظاهر شود. قلدری می تواند با کلیک روی دکمه ی فرستادن انجام شود. روابط جنسی دو طرفه جز یک وب‏کم به چیزی احتیاج ندارد. و هنگامی که یک "دوست دختر"همفکر پیدا شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که او واقعاً همان کسی باشد که نشان می دهد.

فیلم سینمایی Disconnect

میان سه شاخه ی داستانی «جدا ماندگی»، آنکه از نظر احساسی از همه قوی تر است مربوط به یک پسر تنهای دبیرستانی به نام بن بوید (جوناه بوبو) است که قربانی شوخی و مسخره بازی ای می شود که دو نفر از همکلاسی هایش، جیسون (کالین فورد) و فرای (آواید برنستاین) سر او در می آورند. آنها به صورت آنلاین خودشان را جای دختری به نام جسیکا جا می زنند و با بن ارتباط برقرار می کنند. خیلی زود، بن گفتگوهای آنلاین پرمفهومی با این دختر برقرار می کند. جسیکا عکسی از اندام برهنه اش (عکسی تصادفی که توسط شکنجه گرانش انتخاب شده) برای او می فرستد و او را به چالش می کشد که همین عمل را متقابلاً انجام دهد. در نهایت غافلگیری جیسون و فرای، او این کار را می کند. واکنش آنها همانی است که انتظار می رود: این عکس را به همه ی اعضای مدرسه ایمیل می کنند. ادامه ی داستان روی والدین بن، ریچ (جیسون بیتمن) و لیدیا (هوپ دیویس) و واکنش آنها نسبت به وضعیت خطرناک پسرشان متمرکز می شود. ریچ از فاصله ی زیادی که میان او و پسرش وجود دارد آگاه می شود، اینکه او پسر ساکت و موبلندی را که سرمیز شام کنارش می نشیند، چقدر کم می شناسسد. این بخش به مشاهده ای بر روابط پدر ها و پسرها تبدیل می شود و اینکه ارتباط میان آنها چقدر راحت ممکن است شکسته شود و از بین برود.

فیلم سینمایی Disconnect

داستان شماره 2 با یک گزارشگر تلویزیونی جذاب به نام نینا دانهم (آندره آ رایزبورو) آغاز می شود که وارد یک چت روم خصوصی مربوط به روابط جنسی می شود که طرف مقابلش کایل ( ماکس تیرو)، فردی است که اندام برهنه ی خود را از طریق وب کم به نمایش می گذارد. وقتی نینا ادعا می کند که به جای چشم چرانی از اندام برهنه ی او فقط می خواهد با او حرف بزند، کایل گیج می شود. نینا با سرهم کردن داستانی مبنی بر این که می خواهد برای سردبیر روزنامه اش روی این نوع سبک زندگی تحقیق کند، از کایل می خواهد با یک مصاحبه ی تصویری موافقت کند (البته با چهره ی شطرنجی و صدای تغییر یافته). با اینکه کایل در ابتدا تمایلی به این کار ندارد،‌ با باور به اینکه نینا به او و آینده اش اهمیت می دهد، به تدریج با این مصاحبه موافقت می کند. وقتی این مصاحبه روی آنتن می رود و در معرض تماشای عموم قرار می گیرد، اف.بی.آی وارد معرکه می شود و داستان در این باره می شود که چه کسی از چه کسی سوءاستفاده می کند و اینکه آیا نیت برفرض خیر نینا به سادگی همه چیز را برای یک پسر بی خانمان بدتر کرده است یا خیر.

فیلم سینمایی Disconnect

در نهایت با زن و شوهری به نام درک و سیندی هال (الکساندر اسکارسگارد و پائولا پتون) آشنا می شویم، زوجی که به دلیل از دست دادن فرزند پسر نوپایشان فلج شده اند و در بهت به سر می برند. زن سعی می کند با مرد ارتباط برقرار کند اما او پاسخی نمی دهد. پناهگاه او قماربازی آن لاین است. و پناهگاه زن یک گروه گفتگوی آنلاین حمایتی، جایی که او با مردی ناشناس (مایکل نیکویست) آشنا می شود که دارد با مرگ همسرش کنار می آید. از طریق همین ارتباط شبکه های اجتماعی تمام اطلاعات شخصی این زوج با یک بدافزار دزدیده می شود و حساب های بانکی آنها خالی می شود و با اعتبار آنها وام گرفته می شود. هنگامی که اوراق هویت خانواده ی هال دزدیده می شود، درک یک کارآگاه (فرانک گریلو) استخدام می کند تا مقصر را پیدا کند. سپس، بعد از اینکه می فهمند پلیس بدون مدرک و شواهد موثق وارد عمل نمی شود، خودش و سیندی سوار ماشین می شوند و به سمت نشانی کسی که گفته می شود سارق مدارک است می رانند تا با او روبرو شوند.

فیلم سینمایی Disconnect

قوی ترین این سه داستان همانی است که به ارتباطات غیر واقعی در محیط مجازی و آثار آن می پردازد. داستان در پرورش چند شخصیت خود و زوایای مختلف آنها خوب عمل می کند و روش آسان شرورسازی شخصیت قلدر را در پیش نمی گیرد. در واقع عنصری تلخ در گفتگوهای آنلاین میان بن و جسیکا وجود دارد که دومی چیزهایی را از زندگی واقعی خود جیسون می گیرد (مرگ مادرش، روش دیکتاتوری پدرش) و آنها را به نیمه ی زنانه ی وجود خودش نسبت می دهد. خود واقعی پسر و خود مجازی (جسیکا) نماینگر اختلالات شخصیتی است که در اثر استفاده از شبکه های اجتماعی هر روز بیشتر و بیشتر می شود و حتی در قسمتهایی از فیلم نشان داده می شود که وی در نقش جدید خود فرو رفته و دختر بودنش را باور کرده است.

فیلم سینمایی Disconnect

ارتباط زن خبرنگار و کایل اگرچه در قالب یک مستند خبری روایت می شود اما بیانگر یک حقیقت تلخ و شیوع آن در جامعه آمریکایی است. داستان "رابطه ی جنسی از طریق دوربین"که امروز یک معظل اجتماعی غربی است، بوضوح در این فیلم نشان داده می شود و عواقب و خطرات آن نیز به تصویر کشیده می شود.

اگرچه این موضوع به صراحت در فیلم نشان داده نمی شود اما در پس زمینه وقایع و روند این قصه مشخص است که کایل و هم خانه های وی در «خانه فساد» ثمرات خانواده های بی بنیان آمریکایی، فرار از خانه و حتی خانواده های تک والدینی غربی هستند که بدلیل نبود پشتوانه حمایتی خانواده وارد این فضا شده اند.

«هنری الکس روبین» خود بر این امر واقف است و در این داستان از قول خبرنگار این سؤال را می پرسد که آیا برای یک پسر 15 ساله ی از خانه فراری بهتر است در نیویورک بی خانمان بماند یا با از تن در آوردن لباس هایش، جایی گرم و شکمی پر و توانایی کسب درآمد به دست بیاورد؟

در پس زمینه اتفاقات افتاده برای درک و سیندی این حقیقت آشکار است که در سبک زندگی غربی، حتی یک زن و شوهر هم درک متقابلی از یکدیگر ندارند و نمی توانند با یکدیگر تعامل کنند و در نهایت به شبکه های اجتماعی پناه می برند. این موضوع آنجایی نمایان تر می شود که شبکه های اجتماعی فاصله را بین زن و شوهر بیشتر می کند و حتی سیندی(زن داستان) ترجیح می دهد دردهای زندگی اش را در شبکه اجتماعی با مردی غریبه که هیچ شناختی از او ندارد به اشتراک بگذارد؛ بجای آنکه آن را با همسر خود تقسیم کند.

همه افراد داستان فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را معتمد تر از نزدیکترین افراد اطراف خود می دانند و اعتمادشان به افراد ناشناس شبکه های اجتماعی منجر به لطمه خوردن آنها می شود؛ همچنین این فیلم تولید شخصیت مجازی و سوءاستفاده از این طریق را به وضوح نمایش می دهد.

رابین در متصل کردن داستان ها به یکدیگر و پررنگ کردن شباهت های موضوعی آنها موفق عمل می کند. استفاده ی او از زیرنویس برای گفتگوهای آنلاین تأکید می کند که دنیای بی صدای کلمات روی صفحه چقدر در ارتباطات اهمیت پیدا کرده که این نیز از جمله غرق شدن در فضای مجازی و دوری از دنیای واقعی است.

کارگردان این فیلم گوشه ای از آفت های دنیای مجازی بطور عام و شبکه های اجتماعی بصورت خاص را در یک جامعه آمریکایی که به لحاظ گسستگی خانوادگی با عنوان جامعه بی بنیان از آن یاد می شود؛ ترسیم کرده است. البته این آفت ها در شبکه های اجتماعی خلاصه نمی شود چنانچه آسیب های چت رووم ها در خانواده های غربی باعث شد یاهوو که بزرگترین چت روم ها را داشت اقدام به بستن آنها کند. حال باید دقت کرد شبکه های اجتماعی در جامعه سنتی-دینی ایرانی که در آن حیا، عفاف، حجاب، روابط خانوادگی و... با اهمیت است چه تاثیرات سوئی خواهد گذاشت.

اگرچه علت اصلی دفاع دولتمردان تدبیر و امید؛ « تقویت و گسترش آرای اجتماعی » و « شبکه سازی حمایتی به نفع دولت » و جلوگیری از ریزش آرا در انتخابات بعدی است و این مساله در نظر نظریه پردازان دولت تدبیر و امید جز با یارگیری مدرن محقق نمی شود و از سویی نوع نگاه تئورسین های این جریان به پیشرفت و توسعه که تعامل با غرب و غربی شدن تعریف شده است اما آنان توجهی به مخاطرات این شبکه های اجتماعی ندارند، آفاتی که جامعه آمریکایی را از پا درآورده است چه رسد به جامعه دینی ایرانی!

قابل ذکر است طبق گزارشات قوه قضاییه در سال جاری بیشتر درخواست های طلاق بدلیل اختلافات بوجود آمده بر اثر استفاده از شبکه های اجتماعی چون فیسبوک، wechat و... ارائه شده است.


بزودي جوابيه به شكوهي در خصوص مجاهدين، بارزگان، نهضت آزادي و مصدق منتشر مي شود

$
0
0

سه هفته بعد از مناظره با داوود دشتبانيكه تبعات و بازتاب هاي گسترده اي در رسانه ها و شبكه هاي اجتماعي داشت؛ مطلع شدم علي شكوهي؛ يكي از تاريخ نگاران و از اعضاي ستاد ميرحسين در سال 88،انتقاداتي را در خصوص گفته هاي من نگاشتهو به رسانه هاي ضد انقلاب چون آينده آنلاين داده است.

اگرچه اعضاي انجمن تهران هيچ كدام نتوانسته بودند پاسخي به صحبت هاي بنده بدهند-كه اين جاي تعجب ندارد؛ چون چيزي در چنته ندارند- و جاي تعجب داشت كه علي شكوهي در مقام پاسخ درآمده است اما بنا به تكليف و كشف حقيقت مطلبي در نقد نظرات آقاي شكوهي و اثبات مدعي خود نوشته و بزودي آن را منتشر خواهم كرد.

يا علي

به بهانه مرگ شارون: دولتی که پس از 65 سال هنوز نمی‌تواند «قانون اساسی» تدوین کند!

$
0
0

در اسرائیل، 65 سال پس از اعلام موجودیت این دولت، هنوز متنی واحد با عنوان «قانون اساسی» وجود ندارد. آنچه در کشور فوق «قانون اساسی» نامیده می‌شود، مجموعه‌ای از قوانین مربوط به حوزه‌های مختلف است که میان آن‌ها با قوانین عادی تفاوت‌ جدی ملاحظه نمی‌شود و گاه محاکم خود را ملزم به تبعیت از «قوانین اساسی» مذکور نمی‌دانند.

تعلل 65 ساله دولت اسرائیل در تدوین «قانون اساسی»، برخلاف آنچه گاه ادعا می‌شود، به دلیل رویه «انعطاف پذیر» قضایی در این کشور، یا وجود «قانون اساسی نرم»، نیست بلکه به دلیل تناقضات ذاتی و غیرقابل حلی است که دولت اسرائیل بر بنیاد آن بنا شده.

دولت اسرائیل بر بنیاد قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل (29 نوامبر 1947) تأسیس شد که پس از اتمام قیمومیت بریتانیا بر سرزمین فلسطین، تأسیس دو دولت یهودی و عرب در فلسطین، و نیز تضمین بی‌طرفی بیت‌المقدس، را اعلام می‌کرد. قطعنامه فوق دولت‌های یهودی و عرب فلسطین را موظف می‌کند که پس از استقرار برای دولت‌های خود به تدوین «قانون اساسی دمکراتیک» دست زنند. [1[

دولت اسرائیل با صدور اعلامیه 14 مه 1948، یک روز قبل از اتمام قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، در تل‌آویو اعلام موجودیت کرد و دیوید بن‌گوریون، رئیس اجرایی سازمان جهانی صهیونیست و رئیس آژانس یهود در فلسطین، تأسیس «دولت یهود» را در «ارض ایزرائیل» با نام «دولت اسرائیل» اعلام نمود. در اعلامیه تأسیس دولت اسرائیل، به منظور رعایت مفاد قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل، اعلام شد:

«دولت اسرائیل... برابری کامل حقوق اجتماعی و سیاسی را برای تمامی سکنه خود صرفنظر از دین، نژاد و جنسیت تضمین و آزادی دین، وجدان، زبان، تحصیل و فرهنگ را تأمین خواهد کرد، و از اماکن مقدسه برای همه ادیان صیانت خواهد نمود و به اصول مندرج در منشور سازمان ملل وفادار خواهد بود.» [2[

تناقض میان هوّیت «یهودی» و «دمکراتیک» دولت اسرائیل با همین اعلامیه آغاز شد: اعلامیه فوق از سویی برای تأسیس «دولت یهود» صادر شده و از سوی دیگر، برای مراعات قطعنامه سازمان ملل، مدعی ایجاد جامعه دمکراتیک و تأمین آزادی‌های مدنی برای همه شهروندان است. از همان زمان، خاخام‌ها و احزاب و قاطبه «یهودیان دین‌گرا»، که در ترکیب گردانندگان دولت اسرائیل اقتداری کمتر از «یهودیان سکولار» نداشتند، مخالفت خود را با قانونی که اقتدار دولت را فراتر از اقتدار متون دینی- تلمودی قرار دهد اعلام کردند.

دولت اسرائیل در بدو تأسیس اعلامیه‌ای صادر کرد و وعده داد که به زودی، قبل از اوّل اکتبر 1948، «قانون اساسی اسرائیل» را تدوین خواهد کرد. این وعده تحقق نیافت. در 25 ژانویه 1949 اوّلین پارلمان اسرائیل، که «کنشت اوّل» نامیده می‌شود، آغاز به کار کرد. اوّلین «کنشت»، پس از بحث‌های فراوان، نتوانست در زمینه تدوین قانون اساسی به نتیجه رسد.  

 

استیون مازی، استاد علوم سیاسی در منهتن نیویورک و نویسنده کتاب قانون اساسی اسرائیل: دین و لیبرال دمکراسی در دولت یهود، [3] در سال 2006، مقارن با انتشار کتاب چالش برانگیز خود، در روزنامه نیویورک تایمز نوشت:

«قریب به شش دهه پس از تأسیس دولت اسرائیل، اعضای پارلمان جدید می‌کوشند کار تدوین پیش‌نویس قانون اساسی را تکمیل کنند. بزرگ‌ترین چالش آن‌ها ایجاد انسجام میان هوّیت دوگانه اسرائیل است: دولتی که می‌خواهد هم یهودی باشد هم دمکراتیک.

از قدیم می‌گفتند هر دو یهودی سه نظر دارند. متن پیش‌نویس نه هزار صفحه‌ای قانون اساسی اسرائیل، سرشار از این تناقضات است. یکجا می‌گوید: "اسرائیل دولتی یهودی و دمکراتیک است"، در جای دیگر نوشته شده: "اسرائیل دولت مردم یهودی است"یا "دولتی است که در آن ملت یهود حق تعیین سرنوشت خود را تحقق یافته می‌بینند."این متن با مخالفت‌های فراوان هم در پارلمان و هم در جامعه خاخامی [روحانیون اسرائیل] مواجه شده. احزاب مذهبی اعتراض می‌کنند که پیش‌نویس انحصار جامعه خاخام‌ها را در امور ازدواج و طلاق و تدفین یهودیان اسرائیلی نادیده گرفته، هواداران آزادی‌های مدنی معترض‌اند که پیش‌نویس فاقد تصویری روشن برای از میان بردن این انحصار و پایان دادن به کاسبی خاخام‌ها در این امور است. احزاب عرب [فلسطینی] رسمی کردن هویت یهودی دولت اسرائیل و سیاست مهاجرت یهودیان را نمی‌پذیرند...» [4[

1) بنگرید به متن قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل در وبگاه دانشکده حقوق دانشگاه ییل.

http://www.yale.edu/lawweb/avalon/un/res181.htm

2)بنگرید به متن اعلامیه فوق در وبگاه رسمی وزارت امور خارجه اسرائیل در این آدرس:

http://bit.ly/1lOF5L3

3) Steven V. Mazie, Israel's Higher Law: Religion and Liberal Democracy in the Jewish State, Lexington Books, 2006, 334 pp.

4)  Steven V. Mazie, “You Say You Want a Constitution”, New York Times, March 30, 2006.

 

پی‌نوشت:

آنچه مسامحتاً «قوانین اساسی اسرائیل» نام گرفته، مجموعه‌ای از قوانین مختلف است که فاقد جایگاه و مشروعیت «قانون اساسی» است. در سال‌های 1958-2001 کنشت اسرائیل چند «قانون اساسی» تدوین کرده که برای تنظیم سازوکارهای نهادهای سیاسی بوده و قانون اساسی واقعی بشمار نمی‌روند.

فهرست «قوانین اساسی» اسرائیل به شرح زیر است:

1958- قانون کنشت (برای تعیین اختیارات و عملکرد قوه مقننه)

1960- قانون ارض اسرائیل (برای تعیین تکلیف اراضی دولتی(

1964- قانون ریاست جمهوری (برای تعیین اختیارات و تکالیف رئیس‌جمهور(

1968- قانون دولت (این قانون در سال‌های 1992 و 2001 مورد بازبینی قرار گرفت(

1975- قانون اقتصاد دولتی

1976- قانون نیروهای مسلح

1980- قانون اورشلیم (که برخلاف مفاد قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل، شهر بیت‌المقدس را بعنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرد(

1984- قانون قوه قضائیه

1988- قانون کارگزاران دولتی (درباره وظایف و اختیارات و تکالیف کارگزاران وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها و نهادهای وابسته به دولت(

1992- قانون هوّیت انسانی و آزادی

1992- قانون دولت (بازنگری قانون 1968(

1992- قانون اشتغال

1994- قانون آزادی اشتغال (بازنگری قانون 1992(

2001- قانون دولت (بازنگری قوانین 1968 و 1992(

متن قوانین فوق در این آدرس قابل دستیابی است:

http://www.servat.unibe.ch/icl/is__indx.html

و نیز بنگرید به مقاله امنون روبینشتین در سایت کتابخانه مجازی یهود:

Amnon Rubinstein, “Israel's Partial Constitution: The Basic Laws”, April 2009.

http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/isdf/text/Rubinstein.html


نويسنده: عبدالله شهبازي 

لایحه‌ قصاص، همراهی جبهه‌ ملی و نهضت آزادی

$
0
0

مسلماتی پیرامون مصدق و بازرگان-جوابیه به آقای علی شکوهی/قسمت اول

چندی پیش در مناظره با عضو سابق انجمن تهران، آقای داوود دشتبانی؛ مواردی را متذکر شدم و از آن جمله "امکان‌پذیر نبودن جمع بین امام(ره) و بازرگان"بود و دلایلی برای این مسئله برشمردم که هم به بحث از اعتقادات نزد بازرگان ارجاع داشت، و هم به کارنامه‌ی اوو طرح این مساله بواسطه‌ی مدعیات انجمن تهران، پیرامون جناب بازرگان بود.

پیرو نشر متن مناظره‌ی مذکور، سایت آینده، در یادداشتی به‌قلم آقای علی شکوهی با عنوان "امام خمینی، بازرگان و مصدق"، ضمن شکوه از "وارد شدن دروغ‌ها به تاریخ‌نگاری معاصر در چندسال اخیر[!؟]"و به‌جهت جلوگیری از "مشهور شدن این دروغ‌ها"و حتی "جلوگیری از استفاده‌ی بزرگان از این تحاریف و اکاذیب"، اشکالاتی را به موارد مطرح شده توسط این‌جانب وارد کرد که توضیح هرکدام از این موارد بواسطه‌ی اهمیت تاریخی آن‌ها و نحوه‌ی انکار آقای شکوهی، توضیحی مبسوط و مفصل می‌طلبید. پس متن حاضر برای این‌منظور تدوین گردید و اینک قسمت اول آن پیشاروی شماست که به بحث از "نهضت آزادی، بازرگان و لایحه قصاص"می‌پردازد.

قسمت‌های بعدی این پاسخ‌نامه که به مواردی چون "بازرگان و تأیید مجاهدین خلق"و "مرتد بودن جبهه‌ی ملی"و "تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین و موضع بازرگان"و... می‌پردازد، متعاقبا منتشر خواهد شد.

الله اعلم بالصواب.

مقدمه و تمهید برای آغاز بحث:

حضرت مستطاب؛ جناب علی آقای شکوهی

سلام علیکم

اول) مایه‌ی خرسندی‌ست که مناظرات و بحث‌های دانشجویی، نظر حضرت‌عالی را جلب نموده؛ و باز مایه‌ی خرسندی‌ست که به جریان بحث ورود نموده‌اید.

اما در خصوص بعض عرائض بنده، که شما آن‌را "حاوی اطلاعاتِ تاریخیِ نادرست" دانسته‌اید؛ ضمن استقبال از ابراز نظر شما، چندان با نظرات حضرت‌عالی موافق نیستم، پس نکاتی چند را معروض می‌دارم تا هم محل نزاع روشن گردد و هم سبب تنویر اذهان مخاطبین محترم باشد.

ابتدای امر جهت یادآوریِ وجود جریان‌های التقاطی در انجمن تهران -که شما نیز به آن در مقاطعی اذعان داشته و آن را غلط دانسته‌اید- تکرار می‌کنم که این انحراف و التقاط همچنان نیز در این تشکل حضور داشته و نمونه‌ی عینی آن را می توان در توهین به امام هادی (علیه السّلام) مشاهده نمود.

نکته‌ی دیگری نیز قابل ذکر است و آن این‌که: بعد از مناظره‌ی مذکور، توقع داشتم که بحثی درباره‌ی مسأله‌ی "التقاط"آغاز شود که نکته‌ی اصلی و چالش کلیدی مناظره‌ی گذشته، همین مسأله‌ی "التقاطی فکر کردن"بود چرا که هم روشنفکری دینی را التقاطی برشمردم و دلایلی واضح نیز بر این ادعا اقامه کردم؛ و هم جمع بین بازرگان و امام(ره) در انجمن تهران را "التقاط"دانستم.

و در حالت دیگر انتظار می‌رفت کسی درباب دیگر نکات تئوریک و اساسی بحث، گفتگویی آغاز کند و فی‌المثل درباره‌ی "اسلام آنتروپیک-ترمودینامیکی مهندس بازرگان"و تأثیرگذاری آن بر نگاه "علمی-مارکسیستی"و "تئوریِ شناختِ منافقین"باب گفتگو را بگشاید، یا چیزی درباب "راه طی شده"ـی مهندس بازرگان و "تئوری تکاملِ منافقین"و دخل و ربط آن با بحث نبوت و امامت و ختم شرایع گفته شود؛ که متأسفانه گویا کسی این میزان احاطه به آثار مرحوم ایشان ندارد و یا اینکه تفسیر بازرگان از اسلام چندان برای کسی مورد اهمیت نیست.

علی‌ایّ‌حال همین بحث تاریخی نیز درجای خود بسیار مایه‌ی بهجت و سرور است و؛ بگذریم...

در هر قسمت اولاً سعی نموده‌ام محل نزاع را روشن کنم و سپس ضمن نقل اقوال و دلائل، نظر خودم را هم آورده‌ام. رسم‌الخط و توضیحات داخل قلاب‌ها از بنده است. هذه شِقشِقَهٌ هَدَرَت...

دوم)

فرموده‌اید:

با لایحه قصاص در سال ۶۰ (و نه سال ۶۱) جبهه ملی مخالفت کرد نه نهضت آزادی و تعبیر مرتد بودن که از سوی امام خمینی به کار رفت، در مورد سران جبهه ملی و کسانی صادق است که با علم و آگاهی آن اعلامیه را دادندو مردم را دعوت به راه‌پیمایی کردند. امام خمینی در تاریخ ۲۵خرداد سال ۶۰علیه جبهه ملی، مسئله ارتداد را مطرح کردند و در همان سخنرانی از نهضت آزادی خواستند که در این زمینه سکوت نکنند و از جبهه ملی فاصله بگیرند[...] به شهادت امام خمینی، نهضت آزادی نظر جبهه ملی را قبول نداشت و در همان روز مرحوم بازرگان هم اعلامیه داد و اعلام کرد که برای روز ۲۵خرداد و دعوت از مردم به راه‌پیمایی، اعلامیه نداده است. بنابراین نهضت آزادی روبروی حکم قرآن خروش نکردو در آن زمان از سوی امام، غیرقانونی خوانده نشد. کنار هم قرار دادن نهضت آزادی و جبهه ملی در هر جا درست باشد قطعا در قضیه لایحه قصاص، صادق نیست.

تقریر محل نزاع:

آقای شکوهی! اشتباهات در این بند از فرمایشات شما کم نیست و یَحتَمِل، ناشی از بی‌اطلاعی‌ست. چرا که اولا مسئله فقط راه‌پیمایی ساعت 14 عصر 25خرداد 60 نبود، بلکه به‌فرمایش امام(ره)، سبّ به قرآن و سبّ به اسلام و غیر انسانی خواندن حکم قصاص هم درکار بود؛ در ثانی جناب بازرگان هرگز موضع خود را در این مورد مشخص نکرد و نیز کنار هم قرار گرفتن نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی، منافقین و بنی‌صدر در این ماجرا بیش از پیش آشکار است.

ضمنا برای مزید اطلاع حضرت‌عالی و خوانندگانِ این نوشتار، بخش قابل توجهی از این سخنرانی را در پانویس می‌آورم (1)، و در اینجا به نقل جملاتی از آن می‌پردازم و نتیجه‌ای برخلاف حضرت شما می‌گیرم.

 

دلائل تمهیدی ما درباب لایحه‌ی قصاص:

الف) امام(ره) در سخنرانی صبح روز 25 خرداد(همان‌روزی که ساعت 14عصر آن برای راه‌پیمایی جبهه‌ی ملی اعلام شده بود) طی سخنان مبسوطی، ضمن ده بار تکرار این سوال که "با این‌ها[=نهضت آزادی و بظاهر‌متدیّنـین] چه بکنیم؟"و مقایسه‌ی آنان با  کسانی که مانع امیرالمومنین شدند، ضمن دعوت آن‌ها به دست برداشتن از تخریب و تضعیف‌ها؛ اعلام فرمودند:

"شما بیایید حسابتان را از این‌هائی که اعلام مقابله با اسلام در اطلاعیه‌شان کردند و کمونیست‌ها را دعوت کردند و آن کمونیست‌ها که شما دشمن سرسخت‌شان هستید و آمریکا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بیایید جدا کنید همین امروز، دیر نشده‌است، همین امروز در رادیوی ایران اعلام کنید به اینکه این اعلامیه‌ای که جبهه ملی داده است و نوشته است که، مردم را دعوت کرده است که، در یکی‌اش دعوت کرده است به اینکه لایحه قصاص و لوایح دیگر و در یکی دیگرش گفته لایحه‌های غیر انسانی، که همین است مقصودش اینها قرینه‌اند. شما بیایید الان، شماها که اسلام را قبول دارید و می دانم قبول دارید، شما نهی از منکر را واجب می‌دانید و می‌دانم که واجب می‌دانید، اگر این شیطان باطنی بگذارد شما را که عقلتان عمل بکند، شما بیایید همین قضیه را محکوم کنید، رادیوی بعد از ظهر را ما باز کنیم، گوش کنیم ببینیم که نهضت آزادی اعلام کرده است که این اطلاعیه جبهه ملی کفرآمیز است، قرآن را سب کرده است."

این یعنی موضع‌تان را درباره‌ی قصاص روشن کنید و درباره‌ی قیام علیه قصاص هم موضع بگیرید!

خب آقای شکوهی، مستحضرید که جناب بازرگان چه کردند و چه متنی منتشر فرمودند؛ ایشان در عصر آن‌روز، متنی در اختیار خبرگزاری پارس گذاشتند که فردای آن(پس از موعد راه‌پیمایی) در روزنامه‌ی کیهان به چاپ رسید، باین شرح:

علیرغم بعضی شایعات در سطح شهر[!] مبنی براین‌که نهضت آزادی دستور راه‌پیمایی داده‌است، ضمن این‌که جبهه‌ی ملی ایران هیچ‌گونه تماسی در مورد راه‌پیمایی امروز با نهضت آزادی نگرفته‌است، هیچ‌نوع دعوت و اطلاعیه‌ای نیز در مورد راه‌پیمایی امروز از سوی نهضت آزادی صادر نشده‌است. (2)

این اولین واکنش بازرگان پس از سخنرانی حضرت روح الله(ره) بود که در آن هیچ‌گونه موضع‌گیری علیه این اقدام جبهه‌ی ملی دیده‌نمی‌شود. در این اطلاعیه، نه عمل کفرآمیز جبهه‌ی ملی محکوم شد، نه غیر‌انسانی بودن قصاص محکوم شد و نه راه‌پیمایی با بهانه‌ی لایحه‌ی قصاص محکوم شد. این بیانیه صرفا یک انکار بود و نه موضع‌گیری پیرامون مسائلی که امام(ره) خواستار موضع‌گیری نهضت در برابر آن‌ها بود.

و اما موضع‌گیری دوم که نهضت باصطلاح آزادی، در اثر انتقاد مردم و شخصیت‌ها وروزنامه‌ی کیهان، مجبور به اتخاذ آن شد...؛ این موضع که تقریبا یک ماه بعد اتخاذ شد باین شرح است:

نهضت آزادی ایران، به حکم اعتقاد به مبانی اندیشه اسلامی، قصاص را از امور ضروری اسلام می‌داند و[...] اما درمورد اجرای حدود اسلام، ما هم نظیر برخی علمای عظام، اعتقاد داریم که بایستی شرایط و مقدمات اولیه برطبق ضوابط اسلامی و به‌دنبال اجرای اسلام در تمامیت آن تحقق پیدا کند. (3)

دقت فرمودید؟ باز هم نه عملکرد جبهه‌ی ملی محکوم است و نه غیر انسانی خواندن حکم قصاص مذموم و راه‌پیمایی برای لایحه قصاص هم که... ضمنا اجرای حکم قصاص هم منوط است به اینکه همه‌ی احکام اسلام اجرایی بشوند تا بعد نوبت به قصاص برسد. این یعنی تعلیق به محال کردن، یعنی این: قصاص نباید اجرا شود. یعنی تصویب این لایحه یا بیخود و غیرضروری‌ست یا اشتباه. ملتفت که هستید؟

اما موضع‌گیری سوم جناب بازرگان که در پاسخ به نامه‌ی آیت الله شهید صدوقی مرقوم گشته‌ست، باین شرح است:

در هر حال اگر جبهه‌ی ملی به لایحه‌ی قصاص، اعتراض[!] کرده باشد که ظاهرا و قاعدتا هم همین‌طور بوده است، بسیاری از علمای عظام و اساتید حقوق مسلمان طرفدار انقلاب، نظریات و مقالات علیه تدوین و تقدیم آن لایحه داده‌بودند.[...] و انتقاد از لایحه با انکار آیات و احکام قصاص فرق دارد. ضمن اینکه من با بسیاری از سران و افراد جبهه‌ی ملی[...] آشنایی قدیمی و دوره‌های هم‌زندانی داشته، حاضر و شاهد نماز و روزه‌شان بودم، چطور می‌توانستم به خود اجازه‌ی حکم ارتداد آن‌ها را بدهم؟ خصوصا که تخصص و تعهدی در فتوی دادن و تکفیر کردن ندارم. [...] در مجموع آن‌ها را خائن و صاحب سوء نیت و ضد نظام و انقلاب نمی‌دانم.[...] احساس من این بود که نه امام از من چنین چیز را خواسته‌اند و نه وظیفه‌ی شرعی و سیاسی‌ام چنین حرکتی را ایجاب می‌کرد. (4)

غرضم این نیست که وارد بخش‌بخش نظرات پوچ و کذب و مزوّرانه و غرض‌ورزانه‌ی بازرگان در این متن بشوم، ولی آن‌چه مهم‌تر است و این متن را هم، برای بحث درباره‌ی آن آوردم، همانا چیزی نیست جز تبیین موضع بازرگان نسبت به لایحه قصاصو اقدام جبهه ملی.

بازرگان در این متن نیز مانند دو موضع قبلی‌ش نه تنها اقدام جبهه‌ی ملی و غیر انسانی خواندن حکم قصاص را محکوم نکرد، بلکه سعی در تمسخر فتوای ارتدادو تطهیر جبهه‌ی ملیداشت.

آقای شکوهی عزیز آیا اکنون می‌پذیرید که بازرگان به نظر امام(ره) لبیک نگفت و نه تنها بیانیه‌ای که صادر کرد دخلی به اعلام برائت از نظر و عمل جبهه‌ی ملی نداشت؛ که اصلا ربطی به خواست و فرمایش امام(ره) نداشت؟ آیا خود بازرگان در این نقل اخیر نگفته‌ست که اصلا چنین کاری نکرده چون به نظرش نه امام(ره) از او خواسته و نه وظیفه شرعی و سیاسی‌اش چنین اقتضاء می‌کرده؟ آیا این عبارات شما تحریف تاریخ نیست:

-         با لایحه قصاص در سال ۶۰ (و نه سال ۶۱) جبهه ملی مخالفت کرد نه نهضت آزادی

-         نهضت آزادی روبروی حکم قرآن خروش نکرد

-         کنار هم قرار دادن نهضت آزادی و جبهه ملی در هر جا درست باشد قطعا در قضیه لایحه قصاص، صادق نیست

-         تعبیر مرتد بودن که از سوی امام خمینی به کار رفت، در مورد سران جبهه ملی و کسانی صادق است که با علم و آگاهی آن اعلامیه را دادند و مردم را دعوت به راه‌پیمایی کردند[آیا بازرگان چیزی جز مواد آن اعلامیه را معتقد بود و چیزی غیر از آن را اعلام کرد و یا آیا هیچوقت آن‌را محکوم نمود؟]

حضرت آقای شکوهی عزیز؛ بلی، صحیح است که به سهو لسان بنده یا سهوالقلم پیاده‌کننده، سال 60 به‌اشتباه 61 درج شده و هیچ بعید هم نیست که در هیاهوی هووو و هوار و هورا کشیدن‌ها این مطلب از بنده صادر شده باشد؛ اما مطمئنا بعید است تحریفی باشد تاریخی و دروغی باشد که در چندسال اخیر...

این وصف خود شماست که مقصودتان را بهتر و آشکارتر بیان می‌کند، نوشته‌اید: "در چند سال اخیر، آنقدر دروغ در نگارش تاریخ معاصر ما وارد شده است که جای نگرانی دارد و سکوت در مقابل آن هم جایز نیست. این دروغ‌ها و گزارش‌های غلط، بتدریج به مشهورات تبدیل می‌شوند و عملا مقبول می‌افتند و چه بسا بعدها از سوی بزرگان هم مورد استناد قرار بگیرند."

و اصلا جالب‌تر آن‌جاست که فرموده‌اید که به‌منظور جلوگیری از چنین تحریفی به نقد "مشهورات"دست یازیده‌اید! عجبا! کاش مقداری بیشتر پیرامون مشهورات دقت می‌فرمودید و مسلمات و محققات تاریخی را با مشهورات خلط نمی‌کردید.

فرمودید: به شهادت امام خمینی، نهضت آزادی نظر جبهه ملی را قبول نداشت.

آقای شکوهی؛ این عبارت شما هم تحریف تاریخ و دست‌کاری در اقوال امام(ره) است. قول امام(ره) را ناقص نقل فرموده‌اید و چه خوب بود تمام سخنرانی صبح روز 25 خرداد 60 را مطالعه می‌فرمودید و بعد اظهار می‌داشتید که: "به شهادت امام خمینی، نهضت آزادی نظر جبهه ملی را قبول نداشت".

اولا امام(ره) در همین سخنرانی درباره‌ی نهضت و بظاهر متدینین می‌فرمایند این‌ها "همان جمعیت‌هایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فشل شد نتوانست کاری بکند"و بارها می‌پرسند با این "متدینین و نمازخوان‌ها"چه بکنیم؟ و تاکید می‌کنند "الان هم من نصیحت می‌کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را، الان هم من نصیحت می‌کنم که آقا، شماها دست بردارید از این سنگ‌اندازی جلوی چرخ اسلام "و می افزایند شما که بختیار و اعلی‌حضرت را تا آخر می‌خواستید که "نباید دیگر ما را بازی بدهید بگوئید که ما چه، ما چه"و اگر واقعا "اعتقاد به اسلام"و "لزوم نهی از منکر"دارند، "کدام منکری بالاتر از این است که کسی بگوید حکم قرآن غیر انسانی است و مردم را دعوت کند برای این[؟]". و در آخر هم علیرغم روشن‌گری‌هایی که راجع به این‌ها دارند، می‌افزایند: "من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خدای نخواسته یک وقت یک چیزی پیش بیاید که ناگوار باشد".

پس سخنان امام(ره) جنبه‌ی تأیید نهضت را ندارد و در مواردی که محبت و تأیید دین‌داری در آن هست، از سر نصیحت است نه شهادت و تأییدیه برای محاکم قضائی!

ولی گیریم که "به شهادت امام(ره)"نظر نهضت با نظر جبهه‌ی ملی یکی نبوده و قصاص را ضروری دین و واجب می‌دانسته؛ بفرض که چنین باشد؛ شما بفرمائید با "عمل"و "اظهارات"نهضت که با عمل جبهه‌ی ملی هم‌خوانی دارد چه باید کرد؟ اشکال در "عملکرد"بازرگان و امثال اوست و آن است که محکوم است وگرنه به صرف اینکه کسی بداند و معتقد باشد که "قطعا قصاص در اسلام واجب است"که مسئله حل نمی‌شود. علی‌الخصوص که مخالف عمل به آن هم باشد. این عین عبارت امام(ره) خطاب به این افراد و در همین سخنرانی نیست که فرمودند: "اگر این شیطان باطنی بگذارد شما را، که عقلتان عمل بکند"؟ پس چرا باید قول امام را مصادره به مطلوب کنیم و واقعیات را نادیده بگیریم؟

اتفاقا به شهادت تاریخ؛ و اقدام هوشمندانه‌ی حضرت روح‌الله یعنی با ملزم کردن نهضت به موضع‌گیری پیرامون این مسائل؛ و به اقرار خود بازرگان-که در متن آمد- نظری غیر از این هم از جانب نهضت صادر نشده بلکه اصلا از نظر بازرگان –همان‌طور که نقل شد- نظر جبهه‌ی ملی مذموم و محکوم نبوده‌است.

نتیجه‌گیری:

1- در همراهی نهضت آزادی با جبهه‌ی ملی در اعتراض به لایحه‌ی قصاص، تردیدی نیست.

2- حضرت امام(ره) شهادتی در مورد "همراهی" نهضت آزادی با جبهه‌ی ملی در این زمینه نداده‌اند.

 

تمام شد! به‌نظر نگارنده دلایلی کافی برای فهم همراهی نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی در ماجرای لایحه‌ی قصاص ارائه شده‌است، و خواننده‌ی این متن خود در مورد اکاذیب و تحاریف تاریخی قضاوت خواهد نمود. اما برای درک بهتر همراهی برخی گروه‌ها در ماجراهای منتهی به عزل بنی‌صدر، بهتر است مروری بر رخدادهای هفته‌ی آخر ریاست جمهوری وی داشته باشیم تا هم زمینه‌ی اعلام راه‌پیمایی جبهه‌ی ملی روشن‌تر شود، و هم دلیل موضع‌گیری نهضت آزادی و بازرگان. رخدادهای تاریخی را باید در بستر تاریخی آن‌ها دید...

شرحی مجمل از یک هفته تلاش برخی دسته‌جات، برای به آشوب کشاندن کشور و نگه‌داشتن بنی‌صدر (5):

از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا[20 خرداد 60] تا رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی وی[27 خرداد 60]؛ عملکرد افراد مختلف نشانگر موضع سیاسی آن‌ها و جریانات همگرای آن‌هاست.

دخل و ربط مجاهدین و بنی‌صدر که نیازی به توضیح خاص ندارد. ولی به جهت یادآوری و تکرار می‌توان گفت که فردای روز عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا[20 خرداد 1360]، سازمان طی اطلاعیه‌ای در حمایت از بنی‌صدر، نسبت به جان او اعلام خطر نمود:

مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوء نیت به جان رئیس جمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران، روشنگری، هوشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنه‌ها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط، حمایت از شخص رئیس جمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفه مبرم انقلابی در سراسر کشور تلقی می‌کند. (6)

بنی‌صدر نیز در بیانیه‌ی مورخ 22خرداد 60، خبر ظهور غول استبداد را به سمع همگان رسانده و از یازده میلیون تن از مردم خواست تا در مقابل این غول عظیم استقامت کنند(7):

... به شما می‌گویم اگر امروز که هنوز وقت باقی‌ست، نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته، دفع شر نکردید و استبداد با سلطه‌ی خارجی، پیوند قطعی پیدا کرد، همه‌ی آن‌چه را که گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد و...(8)

نهضت آزادی هم در 24 خرداد همان سال در بیانیه‌ای که با عنوان "بيانيه احساس خطر و پيشنهادات به رهبري و دولت‌مردان و مردم" منتشر شد، ضمن تکرار مدعیات، پیرامون خطر "استبداد"و درگیری بین مبارزین(!) می‌نویسد:

... اگر هوشياري مردم كمك نكند، ممكن است، خداي ناخواسته، ملت ما با استبدادي سياه و استيلايي خونخوار روبرو گردد و در نتيجه، همانطور كه پس از كودتاي ٢٨ مرداد كليه مبارزاني كه رو در روي يكديگر ايستاده بودند همچون كاشاني و مصدق دچار زندان شدند، اين بار نيز همه گروه‌ها از صحنه ناپديد شوند و تنها استبداد و استيلاي خارجي يكه تاز ميدان گردد.

و نیز توصیه‌هایی نیز برای مجلس دارد:

مجلس شوراي اسلامي به جاي كوشيدن در خلع رييس جمهور و اهانت به آراء ملت بكوشند با رئيس جمهور تفاهم كرده و با رفع انحصار از صدا و سيماي جمهوري اجازه دهند رئيس جمهور و انتخاب كنندگان وي نظر خود را درباره رويدادهاي كشور اعلام كنند.

بازرگاندر این بیانیه، نه تنها پیشنهادی برای بنی‌صدر و گروه‌های حامی او نداشت، بلکه با هم‌نوایی آشکار با حامیان بنی‌صدر و مجاهدین خلق، به متهم کردن صدا و سیما و قوه‌ی قضائیه و "قواي نظامي و انتظامي اعم از ارتش، سپاه، بسيج و غیره"و "نهادهاي انقلابي از قبيل جهاد سازندگي، سپاه پاسداران و شوراي تبليغات اسلامي"و "ستادهای نماز جمعه"می‌پردازد و به آن‌ها توصیه می‌کند از وابستگی‌های حزبی، گروهی و جناحی برکنار بمانند وبه دادگاه انقلاب امر می‌فرمایند که "به توقيف غير قانوني مطبوعات پايان دهد و آزادي مطبوعات را -كه ضامن اجراي اصل امر به معروف و نهي از منكر است- تضمين كند."

 بعلاوه توصیه می‌کند که: "دست‌اندركاران، رأفت و رحمت اسلامي را منظور داشته و از برچسب زدن [به]افراد و گروه‌ها و جدا ساختن مردم از يكديگر خودداري كنند و همچون روزهاي قبل از پيروزي[،] هم دل و هم زبان در راه ساختن ايراني اسلامي، آزاد و آباد بكوشند."

خوانندگان محترم توجه دارند که قرار بود در جلسه 26 خرداد مجلس شورای اسلامی، پیرو درخواست 120 نماینده، دو فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس جمهور[=بنی‌صدر] به بحث و رأی‌گیری گذاشته شود. جبهه‌ی ملی روز 25 خرداد را برای راهپیمایی معین و اطلاعیه توزیع نموده بود. کریم سنجابی که در آن زمان دبیر کل جبهه ملی بود ،‌ بعدها در خاطرات خود ضمن اشاره به ارتباط و ملاقات های خویش با افرادی از مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی می‌گوید که با فاصله گرفتن سازمان از توده‌ای‌ها و نظام، همگرایی بین مجاهدین و جبهه‌ی ملی بیشتر می‌شد و می‌افزاید: "مخصوصاً همراهی و ارتباط آن‌ها با بنی‌صدر، در خط آزادی خواهی، وسیله دیگری برای همکاری و تفاهم ما با آنها شده بود[...] در این موقع اختلاف مجلس و بنی‌صدر به حد اعلا رسیده بود، چند روز قبل از 25 خرداد[=موعد میتینگ و راه‌پیمایی علیه لایحه‌ی قصاص و...] ما خانه‌های خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بودیم..."(9).

نشریه مجاهد دو هفته قبل از اعلام راهپیمایی جبهه‌ی ملی، تحت عنوان "بررسی لایحه قصاص"ضمن رعایت احتیاط در عدم نفی اصل قرآنی و دینی آن، لایحه‌ی قصاص را زیر سؤال برده و محکوم ساخته بود.(10) سازمان هم‌چنین علاوه بر تحلیل‌ها و مواضع خود، که آشکارا علیه امام در [نشریه]مجاهد منتشر می‌کرد،‌ متن نامه‌ی سرگشاده‌ی شیخ علی تهرانی به امام را در واکنش به سخنرانی 25 خرداد ایشان، انتشار داد. او در این نامه حملات شدیدالحنی خطاب به امام نموده و کوشیده بود اعتبار و استناد دینی و فقهی بیانات امام را از جمله در مورد حکم ارتداد منکرین حکم ضروری قصاص،‌ نفی کند(11).

در پی اعلام راهپیمایی جبهه ملی که قرار بود ساعت 3 بعدازظهر دیروز[=25 خرداد] از میدان فردوسی آغاز شود، ‌گروه زیادی از مردم برای جلوگیری از برقراری این میتینگ در ساعات قبل از موعد تعیین شده در میدان فردوسی اجتماع کردند [...] جمعیت سپس مسیر خیابان انقلاب را به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران در پیش گرفت و با فریاد شعارهایی بر علیه جبهه ملی و رئیس جمهوری به راه خود ادامه داد(12).

همچنین در سایر شهرستان‌ها نیز راهپیمایی‌های وسیعی به حمایت از سخنان امام برگزار شد که اخبار و تصاویر آنها در مطبوعات کثیرالانتشار و صدا و سیما منعکس گردید. اما سازمان مجاهدین در تبلیغات خود مدعی "اندک بودن تعداد مردم شرکت کننده در این اجتماعات"شد و اخبار مربوط به آنها را "دروغ‌گویی"توصیف کرد. از سوی دیگر مهندس بازرگان طی اعلامیه ای که بعدازظهر 25 خرداد به خبرگزاری پارس ارسال نمود،‌ صرفاً‌ شایعه دعوت نهضت آزادی به راهپیمایی را تکذیب کرد(13). کیهان این تکذیب را یک اقدام زیرکانه و رندانه برای اجتناب از موضع‌گیری‌های صریحِ مورد درخواست امام توصیف نمود.(14) روز 26 خرداد دو فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس جمهور به تصویب مجلس رسید . ده تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند.(15)

پانوشت:

[1]- من در طول مدتی که با رژیم منحوس پهلوی مقابله می‌کردم، تکلیفم خیلی روشن بود، تشخیص داده بودیم که آن رژیم، رژیمی است که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمین مشغول کار هست[...] آنروز تکلیف ما روشن بود و به عبارت دیگر تکلیف در مقابل یک جمعیتی که، یا یک رژیمی که صاف ایستاده بود و در مقابل مصالح کشور و مصالح اسلام عمل می‌کرد، روشن بود و ما هیچ باکی از این نداشتیم که ملت را سراسر بر ضد آن رژیم تجهیز کنیم و آنچه که می‌توانیم و در توان داریم، در خدمت اسلام عمل کنیم و به نظر می‌آید که عمل کردیم[...] لکن مع الاسف ما را مقابل یک، الان مقابل یک گروه‌ها و گروهک‌هائی هستیم که نه بطور صریح می‌آیند بگویند که ما اسلام را قبول نداریم و قوانین اسلام را قبول نداریم و جمهوری اسلامی را قبول نداریم[...]و نه این‌طور است که اینها سر جای خودشان بنشینند و به قوانین مملکت خاضع و به اسلام و قوانین اسلام خاضع بشوند.

بین دو محظور الان هست، با اینها معامله محمدرضا باید کرد[=با این‌ها همانطور رفتار کنیم که با محمدرضا رفتار کردیم]، یا با اینها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانین؟

 

[...] اما با این نمازخوان ها باید چه بکنیم؟ همین نمازخوان‌هائی که حضرت امیر سلام الله علیه، من نمی‌خواهم بگویم من حضرت امیر، آنها خوارج، خیر، من هم مثل شما یکی از افراد ملت هستم، اما اینها همان جمعیت‌هایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فشل شد نتوانست کاری بکند.[...]من بسیار متاسفم، من بسیار متأسفم، اینکه مرا به درد دل وارد می‌کند مقابله با این جمعیت است، مقابله با آنی است که حضرت امیر را نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد. اگر اینها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم می دانند که نهی از منکر کنند، کدام منکری بالاتر از این است که کسی بگوید حکم قرآن غیر انسانی است و مردم را دعوت کند برای این.

با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدس‌هائی که از اینها پشتیبانی می کنند و با هم ائتلاف کردند و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمان‌های نمازخوان ما چه بکنیم؟ اینکه من گفتم درد دل خودمان را باید در میان بگذاریم، این برای این بود که سعدی از دست دوستان فریاد ما این دوست نماها را چه بکنیم؟[...] من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم؟ من به اینها علاقه داشتم، حالا به بعضی‌شان هم باز علاقه دارم، با اینها ما تکلیفمان چیست؟ خوب، چرا حسابتان را جدا نمی‌کنید؟[...] اما بعضی که اعلامیه دادند و تایید کردند این راهپیمائی‌ها را، آیا خوانده‌اند این اعلامیه‌های جبهه ملی را؟ دیده‌اند که این راهپیمائی را دعوت کردند و یکی از انگیزه‌های آنها این است که بیائید مقابل قرآن قیام کنید[...] اگر راهپیمائی هم فقط برای راهنمائی مردم بود، آن هم صحبتی نبود و ممکن بود که عمل بشود، اما راهپیمائی در مقابل اسلام! در مقابل صریح قرآن!! در مقابل حکم ضروری اسلام! این را چه جور تعبیر کنیم؟

باز من کار ندارم به جبهه ملی، با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند، لکن من کار دارم به آنهائی که پیوند کرده‌اند با این جبهه، پیوند کرده‌اند با منافقین، پیوند کرده‌اند با منحرفین، من با اینها کار دارم که شمائی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی از این معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید؟ در تمام تکلیف های شرعی که شما احساس کردید، همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟! نهی از منکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که شما دولت اسلامی را نهی و امر بکنید آن هم با آن کوبندگی؟! و آن هم دعوت به قیام، آن هم دعوت به شورش؟! یا در مقابل این اعلامیه جبهه ملی که مخالف نص قرآن مجید است، در مقابل این دعوتی که مردم را دعوت کرده است به راهپیمائی در مقابل قانون الهی، تکلیف دیگر ندارید شما؟

 

[...]ما باید از دست این دوستان یک فکری بکنیم، برای این دوستان یک فکری بکنیم که من نمی‌خواهیم اینها به آنطوری که خودشان را رساندند برسانند. من نمی خواستم که وضع اینطور بشود، من نمی‌خواستم که این مردم و این ملت که سال اول جمهوری اسلامی شان هست، اینطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمی‌خواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینی که بر ضد اسلامند و "شناخت"شان منتشر است، ولی چه بکنم، خوب شما گوش نکردید به نصیحت، الان هم من نصیحت می‌کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را، الان هم من نصیحت می‌کنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگ اندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش، دست بردارید از این امور و بیایید در میدان با برادران دیگرتان بنشینید، شما رئیس جمهور قانونی باشید روی قوانین عمل کنید، شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید، جدا کنید حساب را از مرتدها، اینها مرتدند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است.[...] خوب شما تا آن آخر هم اعلیحضرت را می خواستیدش، به من گفتید دیگر، اینکه نمی توانید حاشا کنید، تا آن آخر هم می‌گفتید خوب، ایشان باشند، اعلیحضرت همایونی باشند حکومت نکنند. شمائی که تا آخر هم اینطور بودید، بختیار هم تا آخر می خواستید، آخر شما نباید دیگر ما را بازی بدهید بگوئید که ما چه، ما چه. [...] من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خدای نخواسته یک وقت یک چیزی پیش بیاید که ناگوار باشد.

2- روزنامه کیهان، 26 خرداد 60.

3- روزنامه کیهان، 26 خرداد 1360.

4- در تکاپوی آزادی، ج2، صص519 و 520.

5- بیشتر مطالب این بخش مقتبس است از: سازمان مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج2

بدیهی‌ست نقل مواضع بازرگان توسط نگارنده به متن افزوده شده.

6- نشریه مجاهد، شماره 125

7- روزنامه کیهان، 25/3/60

8- نشریه مجاهد، شماره 125

9- سنجابی، کریم، امیدها و ناامیدی‌ها، ص346

10- نشریه مجاهد، شماره 123 و 124

11- همان، شماره 126

12- روزنامه کیهان، 26/3/60

13- روزنامه کیهان، 26/3/60

14- روزنامه کیهان، 26/3/60

15- روزنامه کیهان، 27/3/60

پیام جامعه شناختی اولین سفر استانی آقای رئیس جمهور

$
0
0
برخی از تحلیلگران در توصیف از استقبال مردم خوزستان از روحانی با عبارت رضا امیرخانی درباره کاندیدای مورد نظرش (محسن رضایی) در انتخابات سال 88 یاد می‌کنند که می‌گفت: هواداران کاندیدایی که من به او رای دادم عرض خیابان ولی‌عصر را هم پر نمی‌کردند چه برسد به طولش! استقبال کمی که به نسبت استقبال‌های مردم از احمدی‌نژاد در 8 سال گذشته در همه تصاویر کاملا مشهود بود و نمودی از «نداشتن پایگاه اجتماعی» و «ضعیف پایه بودن دولت» دارد.

با روی کار آمدن دولت نهم در سال 84، آن‌هم با شعارهایی چون عدالت، ساده‌زیستی، رسیدگی به مناطق محروم و... طرح سفرهای استانی و پیگیری مستقیم فعالیت‌های دولت و طرح‌های عمرانی و بازدیدهای رئیس‌جمهور و هیات دولت از کمبودها روی زبان‌ها افتاد و کمتر از چند ماه برنامه‌ریزی 4 ساله برای دو دور سفر استانی به 30 استان کشور اعلام شد.


سفرهای استانی البته در اسلام سابقه دیرینه دارد و باید ریشه آن را در صدر اسلام جست؛ جایی که امیرالمومنین علی(ع) به ابن‌عباس فرماندار مکه تأکید می‌کند: «دو طرف روز را به خاطر آنان (مردم) بنشین و با آنان به گفت‌وگو برخیز، بین تو و مردم پیامرسانی جز زبانت و دربانی چون چهره‌ات نباشد و نیازمندی را از دیدارت محروم مکن.» (نهج‌البلاغه، ترجمه انصاریان، نامه 67،ص 730). البته خود نیز در این مسیر پیشقدم است و به بازرسی از مناطق مختلف حکومت اسلامی می‌پردازد.

احمدی‌نژاد در آن 4 سال با سفرهای استانی خود و نگاه از نزدیک به مسائل و مشکلات توانست آبادانی‌های فراوانی ایجاد کند و نظر صاحبنظران بسیاری را به خود جلب و توده مردمی را نیز رضایتمند کند. این موضوع البته از همان برهه منتقدانی نیز داشت اما علاوه بر حمایت توده‌های مردم از این حرکت، رئیس‌جمهور سابق مورد حمایت رهبر معظم انقلاب نیز بود، به‌گونه‌ای که ایشان در 9 تیر 1386 در جمع کارگزاران نظام فرمودند: «سفرهاى استانى بسيار كار خوب و برجسته و لازمى بود و من واقعا تعجب مي‌كنم كه بعضي‌ها چطور كارى را كه اين‌جور واضح است كه خوب است، انكار کرده و زير سوال مي‌برند. اين براى وزرا، براى رئيس‌جمهور، براى عوامل اجرایى و دولت خيلى زحمت دارد و كار بسيار طاقت‌فرسایى است، لكن آنچه محصول اين كار مي‌شود، عبارت است از روشن شدن فاصله‌ بين نگاه از دور به حقايق يك كشور و نگاه از نزديك؛ اين، خيلى فرق مي‌كند. بنده سال‌ها كار اجرایى كرده‌ و آشنا هستم. دو جور انسان قضايا را مى‌بيند: گزارش‌هاى خوبى كه براى انسان مى‌آيد؛ گزارش‌هاى كامل به حسب ظاهر كه هيچ ايرادى هم ندارد و درست هم هست- گزارش‌ها را انسان مي‌خواند و مباحثه هم مي‌كند- لكن آنچه محصول اين گزارش‌هاست، با آنچه محصول نگاه از نزديك است، فاصله‌ بسيار زيادى دارد. ديدن واقعيت، رفتن به مناطقى كه اميد اين را نداشتند كه مسؤولان بلندپايه حتى به ياد آنها بيفتند، كار خيلى بزرگى است و اين كار خيلى كار باارزشى است. بعضى از شهرهایى كه مسؤولان كشور- رئيس‌جمهور و وزرا- به آنجا رفتند، هرگز در طول اين مدت‌ها شايد يك مديركل را هم نديده بودند كه برود و از آنها احوالى بپرسد، سوالى بكند اما ناگهان مى‌بينند رئيس‌جمهور جلوى آنهاست! اين، خيلى كار مهمى است. مبادا اين كار مهم را خراب كنيد. آنچه انجام گرفت، شروع يك حركت مبارك بود اما بايد اين حركت تا نهايت خط برود تا آن بركات به طور كامل حاصل بشود».

این سفرهای استانی در کنار همه فوایدش در اصلاح و آبادانی کشور باعث شد احمدی‌نژاد پایگاه رأی قابل قبولی را به دست آورد، به‌گونه‌ای که احمدی‌نژاد 6میلیونی در 27 خرداد 84 به احمدی‌نژاد 24 میلیونی در 22 خرداد 88 تبدیل شد و با یک رأی بالا و متقن به ریاست‌جمهوری دهم رسید.

بنابر تاکیدات رهبر انقلاب بر ادامه دادن نقاط مثبت دولت نهم و دهم در دولت یازدهم، حسن روحانی نیز بعد از چند ماه از تصدی ریاست‌جمهوری اولین سفر استانی خود را به استان خوزستان انجام داد که به لحاظ ادامه این حرکت مثبت جای تقدیر برای وی محفوظ است اما آنچه به لحاظ جامعه‌شناختی از استقبال رئیس‌جمهور در استان خوزستان حاصل می‌شود؛ عدم پایگاه اجتماعی و فقدان آرای گفتمانی حسن روحانی است.

طبق نظر جامعه‌شناسان پس از انتخابات سال 88، کشور آرام‌آرام به سمت یک تکثرگرایی پیش رفت كه اولین نمود آن در انتخابات مجلس شورای اسلامی نهم با ظهور دو لیست انتخاباتی در جریان اصولگرایی بروز کرد. اما این تکثرگرایی به شکل بیشتری در انتخابات ریاست‌جمهوری 92 نمود یافت، به گونه‌ای که انتخابات همچون انتخابات‌های 76 (گفتمان آزادی) و 84 (گفتمان عدالت)؛ حول یک گفتمان ایجاد نشد و حداقل برای انتخابات سه خُرد‌ه‌گفتمان شکل گرفت و در این بین رئیس‌جمهور منتخب نیز بدون آرای گفتمانی و پایگاه اجتماعی روی کار آمده است.

دولت روحانی همان‌گونه که جامعه‌شناسان سیاسی مطرح می‌کنند مستقلا پایگاه اجتماعی چندانی ندارد و دولتش نیز مخرج مشترک دو دولت سازندگی و اصلاحات است و آنچه تاکنون از رفتارهای دولت مشاهده شده تصویری غیرواقعی در یک پروپاگاندای رسانه‌ای بوده تا بتواند روحانی را در سیاست خارجی و روابط اقتصادی بیشتر بازنمود هاشمی و در فرهنگ و سیاست داخلی و ادبیات به کار گرفته شده، بازنمود خاتمی نشان دهد. عدم استقبال چندان از رئیس‌جمهور در این سفر نیز بر این نکته صحه می‌گذارد که آرای روحانی گفتمانی نبوده و دولت برآمده از آن نیز دولت ضعیف پایه‌ای است و به تعبیر دیگر دولت خود را وامدار جریان‌های اصلاحات و کارگزاران می‌داند.

با توجه به آنکه پروپاگاندای رسانه‌ای اثری است زودگذر و روحانی نمی‌تواند خود را همیشه در این قالب نشان دهد، احتمال شکنندگی جریان حامی دولت نیز بیشتر می‌شود، چه آنکه در چند هفته گذشته توقیف نشریات و روزنامه‌ها، توهین به ملت از سوی مشاور عالي رئیس‌جمهور و توهین اخیر مشاور ارشد وی به کسانی که در انتخابات روحانی را گزینه مورد نظر خود نمی‌دانستند، عدم اجازه به سوال نمایندگان تشکل‌های دانشجویی در مراسم 16 آذر دانشگاه شهید بهشتی، نحوه برخورد با مجریان تلویزیون در گزارش صد روزه و... پالس‌هایی از نمایان شدن چهره واقعی دولت است.


منتشر شده در روزنامه وطن امروز

عاشقانه ای برای یک مخاطب خاص

$
0
0

ای عاشقان ترنج برایم بیاورید

امشب تمام شهر پر از بوی یوسف است

*****

لختی نگاه بر رخ آن ماه کافی است

تا صبحگاه سجده به درگاه آورم

Viewing all 168 articles
Browse latest View live