اخیرا خبری شنیدم که استاد علی معلم دامغانی دچار عارضه مغزی شده و به بیمارستان منتقل شدم. من با این شعر بلند «مجلس حر» ایشان بسیار گریه کردم. برای سلامتی ایشون دعا کنید.
شعر مجلس حر را در ادامه مطلب بخوانید.
اخیرا خبری شنیدم که استاد علی معلم دامغانی دچار عارضه مغزی شده و به بیمارستان منتقل شدم. من با این شعر بلند «مجلس حر» ایشان بسیار گریه کردم. برای سلامتی ایشون دعا کنید.
شعر مجلس حر را در ادامه مطلب بخوانید.
هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است
بهار اگر تو
نباشی شبیه پاییز است
دلم هوای تو
کرده بیا عزیز دلم
ببین که کاسه
صبرم ز غصه لبریز است
.:اللهم عجل الولیک الفرج:.
روستازاده پیر جواب داد: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. اینبار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی کـــه اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!
پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند و گفتند: عجب شانس بدی! و کشاورزِ پیر گفت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
و چند تا از همسایهها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بـوده پیرمرد کودن!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.
همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! این بار کشاورز پیر عصبانی شد و گفت: چرا این ها را از حکمت خداوند نمی دانید و همه چیز را از شانس و اقبال تعریف می کنید؟
"وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ"
خیلی از ما اتفاقاتی در زندگی خود داشتیم؛ اتفاقاتی که از نظر ظاهری برای ما بد بوده اند اما برای ما خیر زیادی در آن نهفته بوده است...
صادق
زیباکلام در تحلیل حماسه دوم خرداد می گوید: "اگر دو ماه پیش از دوم خرداد
کسی به من می گفت که خاتمی 20میلیون رأی دارد؛ می گفتم مجنون است. ما برای
خاتمی در نهایت تصور سه میلیون رأی را داشتیم" . این تحلیل زیباکلام دور
از واقعیت نبود چرا که بعد از انتخابات 2خرداد 76 سید محمد خاتمی خود از
این رأی شوکه شده بود. حسن روحانی نیز که با رأی مرزی 50.7 درصدی روی کار
آمده است انگار هنوز باورش نشده رئیس جمهور ایران شده است و روز گذشته برای
چندمین بار در هفته های اخیر این جمله را تکرار کرد که "در هفتههای گذشته
درباره پیام صندوقهای رای بسیار تأمل کردم"این می تواند در تشکیل و چینش
کابینه خطرناک باشد و اعمال سلیقه اطرافیان را در دولت روحانی بالا ببرد
که ظاهرا این اتفاق افتاده است.
صادق
زیباکلام امروز طی یادداشتی در روزنامه "قانون"نوشت: "رحمانی فضلی از
نزدیکان علی لاریجانی، رئیس مجلس بوده و حضور وی را شاید باید تضمینی دانست
که با دادن یک مهره کابینه دولت بتواند اعضای معرفی شده بر لبه تیغ خود که
به اصلاح طلبان نزدیک هستند را به سلامت به سرمنزل مقصود ببرد"که این
نشان می دهد روحانی برای گذراندن وزرایی که در حالت طبیعی نمی توانند از
مجلس رأی اعتماد بگیرند حاضر شده به مجلس نیز باج دهد.
دولت
روحانی در شرایطی روی کارآمده است که پتانسیل جوان و پر انرژی دو دولت قبل
باعث شده تا طی 8 سال هر استان کشور 4 بار توسط هیئت دولت بازدید شود و
تلاشهای خستگی ناپذیر دولت نهم و دهم، دولت روحانی را نیز ملزم به ادامه
این تکاپو می دارد اما بررسی وزرا به احاظ سن و خاستگاه سیاسی و اجتماعی
آنها نتیجه دیگری را حاصل می کند.
اگر
دولت روحانی به ثمر نشیند با میانگین 58 سال سن پیر ترین دولت تاریخ
انقلاب لقب می گیرد. کابینه دولت در زمان هاشمی رفسنجانی 44 سال بود که
همان افراد به کابینه خاتمی نیز منتقل شدند و سن دولت بالاتر رفت اما ورود
احمدی نژاد و باز شدن حلقه مدیریت باعث شد نیروهای جوان و پر انرژی وارد
دولت شوند و ثمره آن این تلاش عظیم بود. دولت روحانی اما با معرفی این
افراد که همه همقطاران هاشمی و خاتمی در دولت های سازندگی و اصلاحات بودند
با عقبگردی بزرگ میانگین سنی دولت را به 58 سال رسانده است که ثمری جز لختی
دولت ندارد. بطوری که کم سنترین فرد معرفی شده، طیب نیا وزیر پیشنهادی
اقتصاد با 53 سال و مسنترین فرد، نعمت زاده وزیر پیشنهادی صنعت با 68 سال
میباشد.
از سوی دیگر قریب به اتفاق وزرای پیشنهادی روحانی دو شاخصه وابستگی به مجمع تشخیص مصلحت و هاشمی و یا یکی از این دو ویژگی را دارا هستند.
بیژن نامدار زنگنه (وزیر پیشنهادی نفت)که رأی اعتمادش به دلیل پرونده هایی بازی چون قرارداد کرسنت در هاله ابهام است وزیر جهاد، نیرو و نفت در کابینههای میرحسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی بوده است و رابطه کاری با مجمع تشخیص مصلحت دارد.
حسین دهقان (وزارت پیشنهادی دفاع)؛اردیبهشت 1389 بود که محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، وی را به عنوان دبیر کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی دبیرخانه مجمع معرفی کرد.
مصطفی پور محمدی (وزیر پیشنهادی دادگستری)؛رئیس فعلی سازمان بازرسی کشور که معاون برون مرزی وزیر اطلاعات هاشمی بود و به لحاظ حزبی نیز در جریان موسوم به راست سنتی محسوب می شود.
محمدرضا نعمتزاده (وزیر پیشنهادی صنعت، معدن، تجارت)؛مدت ۱۰ماه در سال ۱۳۵۸وزیر کار، و بین سالهای ۱۳۵۹تا ۱۳۶۰و سپس از ۱۳۶۸تا ۱۳۷۶به ترتیب در دولتهای محمدعلی رجایی و اکبر هاشمی رفسنجانی وزیر صنایع بود.
محمود حجتی (وزیر پیشنهادی جهاد کشاورزی)؛در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی به عنوان وزیر راه و ترابری و دوره دوم ایشان به عنوان وزیر جهاد کشاورزی از مجلس رای اعتماد گرفت.
علی ربیعی (وزیر پیشنهادی کار)؛از جمله مناصب مهم وی، معاونت اجرایی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی (در دوره روحانی) و مشاور اجتماعی سید محمد خاتمی طی سالهای ۱۳۷۶تا ۱۳۸۴می باشد. ربیعی در انتخابات 88 هم در تیم میرحسین بود.
عباس آخوندی (وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی)؛از جمله سوابق وی مسئول پشتیبانی جنگ، معاون اسبق سیاسی وزارت کشور در دوران وزارت علی اکبر ناطق نوری، دبیر شورای امنیت کشور، وزیر مسکن و شهرسازی در دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی و مشاور میرحسین موسوی نامزد انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸بوده است.
محمدعلی نجفی (وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش)؛در دولت های هاشمی رفسنجانی وزیر آموزش و پرورش بوده است. نجفی در دولت اول خاتمی رئیس سازمان برنامه و بودجه بوده است. نجفی در جریان های سیاسی از اعضای حزب کارگزاران محسوب می شود که به حزب خانواده آقای هاشمی شهرت دارد.
محمدجواد ظریف (وزیر پیشنهادی امور خارجه)؛سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد به مدت ۵سال (از ۱۴مرداد سال ۱۳۸۱تا ۵تیر سال ۱۳۸۶) بوده است. از جمله سوابق دیگر وی نیز می توان به دستيار ارشد وزير امور خارجه، معاون حقوقي و بينالمللي وزارت امورخارجه بوده است.
علی جنتی (وزارت ارشاد)؛از جمله مسئولیت های علی جنتی می توان به ریاست صداوسیمای استان خوزستان، استانداری خوزستان، ریاست دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، استانداری خراسان در دوران ریاست جمهوری هاشمی و سفارت ایران در کویت (تا پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی) اشاره کرد. جنتی گزینه ناطق در دولت بوده که با چانه زنی لاریجانی معرفی شده است.
محمود واعظی (وزارت ارتباطات)؛ معاون پژوهش های سیاست خارجی مجمع تشخیص مصلحت نظام از 1378 تا کنون میباشد. وی هم چنین معاون سیاسی اروپا و آمریکا وزارت امور خارجه از سال 1368 تا 1376 - معاون اقتصادی وزارت امور خارجه از سال 1376 تا 1378 بوده است.
جعفر میلی منفرد (وزارت علوم)؛در دوره اصلاحات، با حکم سيد محمد خاتمي، مدتي به عنوان سرپرست اين وزارتخانه فعاليت داشت. همچنین بعد از ان دوران در دولت خاتمی معاونتهای علم و فناوری و دانشجویی وزارت علوم رو بر عهده داشته است.
مسعود سلطانی فر (وزیر پیشنهادی ورزش و امور جوانان)؛در کارنامه خود چهار سال عضویت در شورای عالی اداری کشور، چهار سال عضویت در شورای عالی اطلاع رسانی کشور، 12 سال سابقه استانداری در سه استان گیلان، زنجان و مرکزی، 8 سال معاون سیاسی در استانداریهای فارس، همدان و هرمزگان را در دولت های هاشمی و خاتمی را دارد.
این نوع چینش دولت از سوی روحانی در بیست و چهار ساعت گذشته باعث شده اظهار نظر های مختلفی درباره روحانی شود که عموم آنها به عدم استقلال رأی رئیس جمهور منتخب و زیرپا گذاشتن شعار اعتدال و استفاده از همه پتانسیل ها در دولت معطوف است که باید دید روحانی در پاسخ به این انتقادات چه جوابی خواهد داشت؟!
منتشر شده در رسانه ها:
رهبر انقلاب در دیدار با دست اندر کاران جشنواره فیلم «عمار» تاکید کردند که هنرمندان انقلابی فیلم های «آرگو» و «لینکن» را ببینند و تحلیل کنند اما این روزها باید به نماینده ها و سیاسیون توصیه کرد که حتما فیلم «لینکن» را ببینند و با چگونگی وکیل الدوله شدن نمایندگان آشنا شوند.
نظام سیاسی آمریکا تفاوت بسیاری با نظام جمهوری اسلامی ایران دارد و تفکیک قوا و نظارت قوا بر یکدیگر، حضور همه اشخاص و جریان ها در جمهوری اسلامی و عدم ورود هر شخص و جریانی در نظام سیاسی آمریکا، لابی گری و رفتارهای پشت پرده در نظام آمریکا دروغین بودن دموکراسی در غرب را عیان کرده است.
این برای همه اثبات شده که سیاست آمریکا در پشت پرده ها رقم می خورد اما شاید فیلمی که بتواند به وضوح این موضوع را به تصویر بکشد فیلم سینمایی لینکن باشد. فیلمی که در آن چهره ضعیف لینکن به عنوان یک قهرمان ملی معرفی می شود و نحوه ورود و عمل لینکن در مجلس سنای امریکا را در نوع خود بی نظیر نشان می دهد اما در مطلب ذیل اشاره ما تماما به همین نحوه ورود و تعامل لینکن و تیم آن در صحنه سنا و مدیریت کردن آن را با استفاده از لابیگری نشان می دهد.
آبراهام لینکلن نخستین رئیس جمهور، جمهوری خواه ایالات متحده بود که در جریان اختلافات عمیق دموکراتها در سال 1861 توانست با 40 درصد آراء به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شود. اما مشکلی که لینکلن در زمان تصدی پست ریاست جمهوری با آن گریبانگیر بود، اختلافات شدید داخلی بین ایالات شمالی و جنوبی آمریکا بود. در واقع ریشه مشکل از اینجا آغاز می شد که ایالات جنوبی آمریکا که صاحب زمین های حاصلخیز کشاورزی و مواد خام اولیه بودند، به شدت به نظام برده داری اعتقاد داشتند و سیاه پوستان را جزو املاک خود به حساب می آوردند! اوضاع معیشتی سیاهان در آن دوران به حدی فاجعه بار بود که اغلب دلیل مرگ و میر آنها گرسنگی عنوان می شد. این وضعیت حتی سبب شد تا سیاهان قیامی بر ضد سفید پوستان انجام دهند اما پیش از هرگونه اقدامی توسط سفید پوستان سرکوب شدند.
اما اوضاع در ایالت های شمالی آمریکا متفاوت بود. آنها به دلیل اینکه زمین حاصلخیزی نداشتند و شغل اکثر آنها مربوط به تجارت یا بانکداری مربوط می شد، از حقوق سیاه پوستان حمایت می کردند و حتی آنها را به صورت قاچاقی از ایالت های جنوبی به شمالی منتقل می کردند. دامنه این اختلافات به حدی افزایش پیدا کرد که بالاخره مردم 2 ایالت در سال 1861 رسماً دست به سلاح بردند و با یکدیگر وارد جنگی داخلی شدند. این جنگ که حدود 4 سال به طول انجامید، خسارت بسیار هنگفت جانی و مالی برجای گذاشت و البته با پیروزی ایالات شمالی بر جنوبی به پایان رسید. بعد از این پیروزی بود که برده های سابق که انسان های آزاد2 امروز بودند، سراغ اربابان سابق خود رفتند و حسابی از خجالت آنها در آمدند!. بعد از اتمام جنگ داخلی لینکلن تصمیم گرفت تا ایالات متحده را از نو بسازد. وی نظام بانکی وقت آمریکا را تغییر داد و آن را به شکل امروزی پایه گذاری کرد. او همچنین با تصویب قانون جنجالی لغو برده داری سبب شد تا سیاه پوستان آن دوران وی را به نشانه احترام پدر صدا کنند!
اتفاقات اصلی این فیلم پیرامون لغو قانون برده داری و لابی بازی های لینکن در مجلس سنا است. معاون لینکن با گماردن یک تیم تک تک نماینده ها را می خرد و با خود همراه می کند. یکی را در زمین گلف؛ یکی را با وعده پول، یکی را با تهدید و یکی را با وعده مقام و مثل این یکی ها آنقدر هست که رأی در مجلس به نفع وی بازگردد و کار به جایی می رسد که حتی رئیس مجلس سنا نیز در آخرین لحظه به نفع لینکن رأی می دهد.
اتفاقات این روزهای مجلس برای کسانی که فیلم لینکن را دیده اند بسیار جالب است. لابی گری هایی که در رستوران ها و جلسات خصوصی بیرون مجلس صورت گرفت و وکیل الملت بودن به وکیل الدوله بودن تبدیل شد و حتی افرادی در جایگاه هیئت رئیسه ای مجلس نیز با ادله غیر منطقی به دفاع از وزرای پیشنهادی پرحاشیه روحانی پرداختند.
مهرداد بذرپاش در خصوص این لابیگریها در رأی اعتماد وزرا می گوید: عرصه رایزنی در این دوره از حد عرف فراتر رفته و جلسات مختلفی بیرون از مجلس شکل گرفته که به هیچ عنوان زیبنده مجلسی اصولگرا و آرمانی نیست. نمایندگان عزیز باید مراقبت کنند که تحت تاثیر برخی رفتارها قرار نگیرند که انشاءالله همین گونه است.
حمید رسایی در روز رأی به کلیات دولت و برنامه آن گفت: مجلس را در بزنگاهها قضاوت میکنند. الان بزنگاه است. از معدودی همکاران گلایه می کنم که برخی جلسات را در رستوران ها و مجامع عمومی گرفتند بخصوص روسای یکی از کمیسیون های نظارتی. در اعتراض به اینکاربنده از کمیسیون اصل 90 استعفا می دهم و به کمیسیون دیگری می روم. من این موضوع را به ایشان گفتم که پشت تریبون خواهم گفت.
و این لابی گری ها به جایی رسید که محمدرضا باهنر نایب رئیس دوم مجلس شورای اسلامی که در غیاب علی لاریجانی ریاست ساعات پایانی جلسه علنی عصر امروز مجلس را بر عهده داشت، پیش از اعلام پایان نشست نمایندگان مجلس اظهار داشت: ظرف یک هفته گذشته شما همکاران نماینده با وزرای پیشنهادی جلسات و نشستهایی داشتید و رفتوآمدها زیاد بود. لذا اکنون از شما خواهش میکنم از آنجا که ما از امروز رفتوآمدها را به مجلس محدود کردیم تا نظم و انضباط بیشتری ایجاد شود، نمایندگان هم در خارج از مجلس جلساتی با وزرای پیشنهادی نداشته باشند.
نایب رئیس مجلس تاکید کرد: از نمایندگان میخواهیم که جلساتی در منزل، هتل، باشگاه و یا هر جای خارج از فضای مجلس نداشته باشند و چه دعوتکننده این جلسات نمایندگان باشند و چه وزرای پیشنهادی، اما نباید این جلسات برگزار شود.
یــــک سینمـــــای اجتمـــــاعـــــی واقــــــع بینــــانـــــه؛
«دهلیز» چه می خواهد بگوید؟!
بعد از مدت ها تعریف و تخریب های متداول سینماگران در مواجهه با یک فیلم توفیق حاصل شد و به مدد برخی از دوستان به تماشای فیلم «دهلیز» رفتم. ابتدا نمی خواستم مثل همیشه وارد فضای نقد و نظر شوم اما تماشای فیلم و نکاتی که در این فیلم نظرم را جلب کرد؛ من را وا داشت تا جریده ای کوتاه در مورد آن بنویسم.
بسم رب الشهدا و صدیقین
"نمی توانی در برابر قضا و قدر الهی بایستی"این جمله ای بود که در این دو هفته از همه شنیدم. ای کاش می توانستم و ای کاش قضا و قدر طور دیگری بود که امروز لباس مشکی به تن نداشته باشم اما ما همه سر تعظیم در برابر حکم الهی فرود می آوریم که "انا لله و انا اليه راجعون"و روزی نیز نوبت به خود ما می رسد.
روزهای اول در غم از دست معین عزیز بسیار گریه می کردم و البته همچنان گریه می کنم چون برادری عزیز را از دست داده ام اما بعد از گذشت این دو هفته و همت و یاری و همدلی یاران در اتحادیه را وقتی مشاهده کردم و نام نیکی که از این شهید بزرگ بر جا ماند تنها بدان غبطه می خورم و آرزویم این است که ای کاش ما نیز مثل او شویم؛ عاقبت به خیر! اما معین ثابت کرد عاقبت به خیری نیز سعادت می خواهد.
معین جان روحت شاد و این شاعر ناب مهدی فصیحی که در افتتاحیه کانون شعر اتحادیه اشک همه را جاری کرد تقدیم تو باد:
شروع می کنم این شرح داغ داران را
مرور حادثه را ، قصه پریشان را
هوا ، هوای غروب است و سخت دل گیرم
نشسته ام به تماشا نزول باران را
نگاه خیره ی من با مرور قصه شهر
چگونه اشک نریزد تمام تهران را
چگونه سر کند این جا کسی که در ذهنش
غمی به وسعت دریاست هر خیابان را
چگونه سر کند این جا کسی که می داند
هوا پس است ، پس از هر عبور طوفان را
"خلاصه اش بکنم کل من علیها فان "
شکسته حادثه ای سرو این گلستان را
غزل برای وجودش به عشق محتاج است
ولی چگونه دهد شرح عشق دانان را
نسیمی از گنبد رسید چندی پیش
یقین کنم به کنارت شه خراسان را
برو بهشت برو کربلا ندیده ما
سلام ما برسان سید شهیدان را
پی نوشت:
جدید ترین شعر دوست عزیز سعید بیابانکی
وقتی روحانی خود را کاندیدایی فراجناحی معرفی می کرد تمام تلاشش این بود که به هاشمی و خاتمی بقبولاند که می تواند دولتی را مرکب از کارگزارانیهای هاشمی و تندروهای اطراف خاتمی بوجود آورد تا بدین وسیله بتواند رأی جریان اصلاحات را که پایگاه اجتماعی ثابت خاتمی و هم حزبی هایش است؛ را بدست آورد اما این موضوع برای اطرافیان خاتمی قابل پذیرش نبود.
دریای تب مرا کف آلود کنید
خود را به هوای دیدنم رود کنید
چشمان حسود ، کور . عاشق شده ام
اسفند برای دل من دود کنید.......
از همان روزی كه دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی كه فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغا
آدمیت برنگشت
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است
من كه از پژمردن یك شاخه گل
از نگاه ساكت یك كودك بیمار
از فغان یك قناری در قفس
از غم یك مرد در زنجیر
حتی قاتلی بردار،
اشك در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از كجا باور كنم؟
صحبت از پژمردن یك برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میكنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میكنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند
صحبت از پژمردن یك برگ نیست
فرض كن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض كن یك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض كن جنگل بیابان بود از روز نخست
در كویری سوت و كور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است...
پي نوشت:
شعر از فريدون مشيري است
با روی کارآمدن دولت یازدهم و زمینه ایدئولوژیک دولت برای توسعه که آن را از راه تعامل با کشورهای توسعه یافته می داند و در صدر آن ارتباط با آمریکا(کدخدا) را در دستور کار قرار داده است؛ تحلیل های بسیاری از اشتباه استراتژیک دولت در مقطع کنونی بر روی کاغذ نوشته و منتشر شد؛ این مطلب تلاش دارد چرایی تضاد جمهوری اسلامی با آمریکا را در دو حوزه «ایدئولوژیک» و «بستر تاریخی» آن بیان کند.
پیش از شکل گیری نهضت امام خمینی (ره) کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا یک مدل حکومتی به عنوان لیبرال دموکراسی تعبیه کرده بودند و به دلیل خوی استعمارگری شان پس از تصرف کشور های مختلف مدل حکومتی خود را در آن کشورها تسری می دادند و از سویی با بهره برداری از منابع طبیعی این کشورها وابستگی مصرفی، فکری؛ سیاسی، نظامی و علمی را نیز به خود بوجود می آوردند.
تک نظامی بودن دنیا منجر بدان شد که ثروتمندان ثروتمندتر و فقیران فقیر تر شوند و اعتراض های طبقه ضعیف جامعه باعث ایجاد جنبش های اعتراضی در سطح جهان شد. در همین ایام کارتل ها و تراست های اقتصادی با تعبیه مدل دیگری از حکومت به نام سوسیال دموکرات زمین بازی ای را تعریف کردند که کشورها یا در مدل لیبرال دموکراسی و یا سوسیال دموکراسی بازی کنند و در این بین آنچه تغییری پیدا نکرد ماهیت اومانیستی این نظام ها بود.
آمریکا به عنوان نماد لیبرال دموکراسی بلوک غرب و شوروی به عنوان سوسیال دموکراسی بلوک شرق را تعریف کردند. پارادایم اومانیسم با کلید واژه آزادی و اقتصاد بازار آزاد(مالکیت خصوصی) و قائل به هر فرد یک رأی به همراه گرایشاتhuman raight در نظام فکری غرب در کنار پارادایم اومانیسم سوسیالیسم با کلید واژه برابری، اقتصاد بسته متمرکز(مالکیت عمومی) با کنترل دولت و دموکراسی شورا ها همراه با گرایش تامین اجتماعی در دموکراسی شرقی هیچ کدام جوابگوی نیازهای اصلی انسان نبود و عدم توجه به تعالی انسانی و خدامحوری، ایجاد مصرف گرایی و فراموشی هویت انسانی و .... باعث شد در مقابل این تئوری بازی ها جمهوری اسلامی به عنوان یک مدل حکومتی دینی با توجه به همه نیازهای انسانی پایه ریزی شود.
ملت در نهضت امام خمینی ابتدا با فروپاشی نظام شاهنشاهی وابسته به غرب نه به استبداد داخلی را فریاد زدند و با شعار نه شرقی و نه غربی عدم وابستگی و تثبیت استقلال را خواستار شدند. این مرحله اولیه انقلاب بود اما صدور انقلاب و معرفی الگویی حکومتی به عنوان نظامی در تضاد با ساختار موجود جهانی نیاز به گفتن نه به استکبار جهانی داشت و تسخیر سفارت آمریکا به عنوان نماد غربِ تفکری همان اتفاقی بود که منجر به ورود انقلاب به مرحله دوم خود شد. مرحله ای که به گفته امام بزرگتر از مرحله اول بوده است.
شوروی نماد سوسیال دموکراسی همچنان که امام خمینی (ره) پیش بینی کرده بود سقوط کرد و تضادهای ماهوی لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی باعث می شود که نتوان آنها را در کنار هم تصور کرد؛ اصطلاحی که به عنوان محال بودن جمع نقیضین مطرح می شود و از سویی هر کدام از این دو جریان برای خود جبهه ای را در جهان شکل می دهند و قطعا یکی از رمز های جبهه جهانی انقلاب اسلامی در مقابل جبهه جهانی استکبار همین «مرگ بر آمریکا» یی است که امروز در جای جای جهان شنیده می شود.
اما گذشته از این نگاه ایدئولوژیک به تقابل ایران و آمریکا یک سبقه تاریخی نیز باعث شده است عدم اعتماد؛ بدبینی و دشمنی ما با آمریکا تثبیت شود که اجمالا می توان به گزیده هایی از این دشمنی اشاره کرد:
دخالت مستقیم آمریکا در مدیریت سیاسی کشور و تقابل با انقلاب ملی شدن صنعت نفت باعث شد کودتای 28 مرداد 1332 اتفاق بیفتد و پس از چند ماه از این اتفاق سه دانشجوی ایرانی قربانی ورود "ریچارد نیکسون"معاون رییس جمهوری امریکا به تهران شدند.
بعد از آن آمریکایی ها با تحریک دولت محمدرضا پهلوی لایحه کاپیتالاسیون را شبانه به مجلس فرستادند که ثمره آن از بین رفتن عزت ملی ایرانیان بود.
از سویی تقابل مستقیم ْآمریکا در مقابل ملت در جریان انقلاب اسلامی و جاسوسی و اقدامات علیه امنیت ملی ایران پس از انقلاب در کارنامه دولتمردان این کشور وجود دارد؛ حال بگذریم از آنکه وقتی لانه جاسوسی تسخیر شد در کنار فعالیت های دیپلماسی و جاسوسی اسلحه خانه هایی نیز در این سفارت کشف شد که درگیری های خیابانی ابتدای انقلاب را هدایت می کرد.
دو کودتای نظامی نوژه و طبس از یک سو و حمایت مستقیم از عراق در جریان جنگ هشت ساله از سوی دیگر مرحله دیگری از تخاصم این کشور علیه جمهوری اسلامی است.
در کنار همه اینها تاریخ اعمال تحریم ها که به یکسل پس از انقلاب اسلامی باز می گردد را نیز باید افزود که در مراحل مختلف انقلاب اسلامی از سوی آمریکا دچار تحریم های نظامی؛ علمی و اقتصادی شده است و حتی با عدم پایبندی این کشور به معاهدات سال 81 میلادی الجزایر هنوز حاضر به بازپرداخت اموال بلوکه شده ایران نشده است.
17000 شهید ترور نیز ثمره تخاصم های غرب است که همه اینها تاریخچه سیاهی از آمریکا در ذهن ملت ایران بوجودآورده است و دلایل مناسبی را فراهم می کند که ملت ایران با اطمینان خاطر در 13 آبان و باقی روزهای سال شعار «مرگ بر آمریکا» را فریاد بزند.
مرگ بر
تازيانه ها
تازيانه هاي بي امان
به گرده هاي بي گناه بردگان
مرگ بر
مرگ ناگهانيِ
صد هزار زندگي
- در يكي دو ثانيه-
با سقوط علم از آسمان!
مرگ بر
كشتن جوانه ها
مرگ بر
انتشار سم
در زلال رودخانه ها
مرگ بر فصاحت دروغ
مرگ بر
بوق هاي بووووق
مرگ بر
سيمهاي خاردار و كشتزارهاي مين
مرگ بر
گورهاي دسته جمعي و
بندهاي انفرادي زمين
مرگ بر بريدن نفس
مرگ بر قفس
مرگ بر شکوه خار و خس
مرگ بر هوس
مرگ بر حقوق بی بشر
مرگ برتبر
مرگ بر شراره های شر
مرگ بر سفارت شنود
مرگ بر
کودتای دود
زنده باد زندگيِ او
زنده باد زندگيِ من... تو... ما
يك كلام:
مرگ بر
آم...ري...كا
مرگ بر ابولهب
مرگ بر يزيد و شمر و ابن سعد
مرگ بر
زاده زياد
بگو بلند: بيش باد!
مرگ بر
قطعنامه هاي بستن فرات
قحط آب
مرگ بر
تير مانده بر گلوي كودك رباب
مرگ بر
قتل خنده هاي روشن عليرضا
مرگ بر گلوله ای که خط کشید
روی خاطرات آرميتا
يك كلام:
مرگ بر
آمريكا
پي نوشت:
شعر از محمد مهدي سيار
پي نوشت2:
بر خلاف نظر برخي دوستان حامد زماني كيفيت پايين تري نسبت با حامد زماني مثلا در «ديروز امروز فردا» داره و به نظر بنده شعر آقاي سيار خيلي قوي تر از خوندن آقاي زماني بوده!
بس کن رباب نیمه ای
از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه ای
از شب گذشته است کم خیره شو به نیزه
، علی را نشان نده گهواره نیست٬دست خودت را تکان
نده با دست های بسته
مزن چنگ بر رخت با ناخن شکسته مزن
چنگ بر رخت بس کن رباب حرمله
بیدار می شود سهمت دوباره خنده
انظار می شود ترسم که نیزه دار
کمی جابجا شود از روی نیزه رأس
عزیزت رها شود یک شب ندیده ایم که
بی غم نیامده دیدی هنوز زخم گلو
هم نیامده گرچه امید چشم ترت
نا امید شد بس کن رباب یک شبه
مویت سپید شد پیراهنی که تازه
خریدی نشان مده گهواره نیست٬دست خودت را تکان
مده با خنده خواب رفته
تماشا نمی کند مادر نگفته است و
زبان وا نمی کند بس کن رباب سربه سر
غم گذاشتی اصلاً خیال کن که
تو اصغر نداشتی دیگر ز یادت این غم
سنگین نمی رود آب خوش از گلوی تو
پائین نمی رود بس کن ز گریه حال
تو بهتر نمی شود این گریه ها برای
تو اصغر نمی شود
السلام علیک یا ام المصائب
یا زینب کبری (سلام الله علیهما)
حدود ساعت سه ،من عقیله دختر حیدر
چنان مرغی كه پرپر می زند، بر خاك و خاكستر
حدود ساعت سه،من پریشان آمدم با سر
ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر
حدود ساعت سه، دیدمت بر خاك و خاكستر
قصه شروع میشود از پشتبامها
از سنگها و هلهلهها، انتقامها
این داستان، ز بدر و احد آب میخورد
این کینهای ست کهنه شده در نیامها
چوبِ حراج بر تن یوسف زدند باز
بازار بردگان و شما و غلامها...
این ارث مادریِ شما از مدینه است
یادت که هست فاطمه و احترامها...!
گفتند خارجی به شما، دردِ کعبِ نِی
افزونتر است یا اثرِ این کلامها؟
دیدم که در زیارتِ ناحیه بر شما
مهدی مدام گریه کند صبح و شامها
آمد سرِ پدر به ملاقاتِ طفلِ خود
قِصه به سر رسید از این پشت به بامها
محمد رسولي