گفتاری از پرویز امینی پیرامون روش نقادی در جریانات آرمان خواه
نقد واقع بینانه یعنی نقد عدالت خواهانه!*
نقدی که مورد توجه گفتمان عدالت هست، نقد واقع بینانه است. هر چه این نقد ما و سنت نقادی ما واقع بینانهتر باشد حضور آن در گفتمان عدالت جدیتر و اصیلتر است . در واقع نقدی که غیر واقع بینانه است، تنها مشکل آن این نیست که غیر واقع بینانه است، مشکل آن این است که نقد غیر عادلانه است و بر عکس نقد واقع بینانه در گفتمان عدالت تعریف می گردد.
امینی در این گفتار با اشاره به ابزار نقادی به عنوان اصلیترین ابزار پیش برنده جریانات دانشجویی و آرمانخواه، نقادی واقع بینانه را عدالت خواهانه ترین شیوه نقادی عنوان کرده و ویژگیهای این شیوه از نقادی را بر شمرده است.
الف) فرق نقد با تحلیل
فرق نقد با تحلیل در چیست؟ چه زمانی به تحلیل نیاز پیدا می شود؟ تحلیل زمانی به کار می آید و مورد توجه قرار میگیرد که یک واقعیت، واقعیتِ عریان، شفاف و روشنی نیست، بلکه پیچیده است. و کار تحلیل باز کردن این پیچیدگیست. تا انسان را در معرض یک واقعیت شفاف و روشن قرار دهد به طوری که بتواند داوری و قضاوت کند. اما هدف اصلی نقد بر اساس جدا کردن سره از ناسره است و از لحاظ لغوی نیز نقد به معنای نوک زدن پرندگان است برای جدا سازی دانه از سنگ ریزه ها. نقد به معنای گفتن واقعی نکات مثبت و منفی یک مجموعه است. اما تحلیل در واقع کاری به نقاط قوت و ضعف ندارد. در واقع نقاد باید دارای منظر و چارچوب های نظری و فکری و دیدگاه باشد که بر اساس آنها تشخیص دهد چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد است. اما کار تحلیلگر این است که پیچیدگی آن مسائلی را که ما با آنها سرو کار داریم را باز نماید و کاری به خوب بودن و یا بد بودن ماجرا ندارد.
ب. نقد واقع بینانه و عادلانه
زمانی که ما از گفتمان صحبت می کنیم و یک مفهومی را در سطح گفتمان طرح می کنیم معنای آن این است که در حوزههای مختلف این گفتمان باید دیدگاهها و نقطه نظرات روشن و مشخصی داشته باشد که آن را از سایر تعاریف و گفتمان ها علی الخصوص گفتمان های رقیبش مشخص و مجزا می سازد. پس اگر ما پذیرفتیم و قبول کردیم که گفتمانی که میخواهیم در پیش بگیریم و مبنای عمل و رفتار خودمان قرار دهیم گفتمان عدالت است، به یک سنت نقادی متناسب با گفتمان عدالت نیاز داریم.
نکته دیگر اینکه جریان دانشجویی و جنبش دانشجویی مهم ترین ظرفیت اجتماعی و پتانسیلی که در خدمت دارد ابزار نقد و نقادیست یعنی آنچه میتواند پیشبرنده خواستههای او در عرصه های سیاسی، اجتماعی و در فضای عمومی جامعه باشد، نقد و نقادیست. چرا که او نه در مدیریت کشور و نه در بخش های اجرایی و بخش های تصمیمگیری کشور، چندان امکان ظهور و بروزی ندارد، ولی به دلیل پایگاه اجتماعی و جایگاهی که دانشگاه و دانشجو و به لحاظ تاریخی جریان دانشجویی در ایران داشته است، از ظرفیت و پتانسیل بالایی که همان قدرت نقادی است ، در پیشبرد آرمانها دارد. بنابراین از این حیث نیز برخورداری از سنت نقادی روشن و مشخص برای جریان دانشجویی اهمیت مضاعف پیدا می کند.
حالا در گفتمان عدالت این سنت نقادی به چه شکل است؟ چه ابعاد و ویژگی هایی دارد که آن را متفاوت از سایر سنتهای انتقادی خواهد کرد؟ به طور اجمال نقدی که مورد توجه گفتمان عدالت هست، نقد واقع بینانه است. هر چه این نقد ما و سنت نقادی ما واقع بینانهتر باشد حضور آن در گفتمان عدالت جدیتر و اصیلتر است و هرگاه که از این چارچوب گفتمانی خارج باشد نقد او غیر عادلانه و خارج از گفتمان عدالت است. بنابراین یک پیوندی بین نقد واقع بینانه و گفتمان عدالت وجود دارد. یعنی در واقع نقدی که غیر واقع بینانه است، تنها مشکل آن این نیست که غیر واقع بینانه است، مشکل آن این است که نقد غیرعادلانه است و بیرون از گفتمان عدالت قرار دارد. و بر عکس نقد واقع بینانه در گفتمان عدالت تعریف می گردد.
ج) ویژگی های نقد واقع بینانه
۱)جامع نگری و پرهیز از یک سو نگری
اولین ویژگی نقد واقع بینانه جامع نگری در نقد است و پرهیز از یک سو نگری. جامع نگری یعنی این که زمانی که شما نقادی می کنید و یک شرایط اجتماعی و یا سیاسی و یا یک مناسبات درون حکومت و درون ساختار اجتماعی را نقد می کنید، باید نقادی شما جامع نگر باشد. یعنی توأمان نکات مثبت و منفی را با هم ببینیم، خلل ها و ضعف ها و قوت ها را توأمان با هم ببینیم. نقد در واقع تلاش می کند اول یک تصویر واقعی برای ما بوجود آورد، چرا که نقد به خودی خود برای ما اصالت ندارد و ما نقد را برای فهم واقعیت و شناخت شرایطی که در آن قرار داریم می خواهیم، تا فاصله خود را با واقعیت و آرمان را بدانیم که به چه اندازه است؟ دوم با فهمیدن نقاط ضعف و مشکلات مسیری را برای حرکت جدید به سمت اهداف و آرمانها پیدا کنیم. بنابراین نقدی که واقع بینانه نباشد یعنی نقاط مثبت و منفی، ضعف ها و قوت ها، فرصت ها و تهدید ها، در آن جامع دیده نشود، این نقد کمکی به ما در پیشبرد خواسته های ما و تصویر واقعی از شرایطی که در آن قرار داریم، نخواهد داد.
آفت های یک سو نگری چیست؟
آفت های یک سو نگری این است که نقدی که از شرایط اجتماعی می شود، یا کاملا مثبت نگر است و تمام شرایط را مثبت می بیند. همه عرصه ها و مناسباتی که مورد سوال و پرسش قرار می گیرد را نقطه قوت خودش می داند و یا این است که تمام مسائل و شرایط اجتماعی و سیاسی و مناسبات را منفی نگاه می کند. اول آنکه هر دو نگاه، نگاهی غیر واقع بینانه و همزمان نگاه غیر عادلانه هستند. دوم این که نتیجه هر دو دیدگاه یکی است! با آنکه فلش حرکت و جهت آنها متفاوت است اما نتیجه هر دو یکی خواهد شد و آن این است که هر دو به رکود و توقف منجر می شود. آن که نگاه مثبت و مطلق به مسائل دارد، دیگر نیازی به حرکت و پویایی در خود احساس نخواهد کرد چرا که فکر می کند آنچه که باید حاصل می شده حاصل شده است و نیاز به حرکت جدیدی نیست و مشکلی نمی بیند.
و آن که نگاه منفی مطلق به مسائل و شرایط اجتماعی و سیاسی دارد، نتیجه این نقد نیز ایجاد ناامیدی است. ناامید از اینکه بشود کاری را انجام داد. بنابراین دچار یأس و ناامیدی خواهد شد و نتیجه آن هم توقف و رکود خواهد بود. پس هر دو به یک نتیجه ختم خواهند شد. نکته دوم آن این است که هر دو با اصلاح و اصلاح طلبی و تحول خواهی مخالفند. هر دوی کسانی که نقد جامع نگر ندارند با تحول خواهی و با بهبود شرایط و اصلاح مخالفند. چرا؟ زیرا آنکه نقاط را مثبت می بیند، احساس رضایت کامل کرده و مشکلی نمی بیند که بخواهد اصلاحی انجام دهد، مسأله و چالشی را در نظر نمی گیرد که بخواهد آن چالش را برطرف سازد یا تحرکی بخواهد در شرایط موجود ایجاد کند. و آن کس هم که نگاهش منفی است اساسا نا امید است که بتواند تحولی را در جامعه صورت بدهد بنابراین نقد غیر واقع بینانه علاوه بر اینکه غیر واقع بینانه و ناعادلانه است در عمل و نتیجه هم با عث رکود و توقف پویایی و حرکت خواهد شد.
در حال حاضر مصادیق آن در جامعه ما چه کسانی هستند؟ ما دو جریان عمده در کشور داریم که مصداق این یک سو نگری هستند. و شرایط اجتماعی و سیاسی ما در واقع آسیب ها و آفت هایی را از این ناحیه متقبل می شود. یک طرف آن جریان آقای احمدی نژاد است. که تمام شرایط کشور را مثبت بدون مشکل دیده می شود و در این دوران شرایط کشور به شکلی تصویر و بیان می شود و گزارشها به نحوی است که همه چیز مثبت است. طرف دیگری نیز این ماجرا دارد که در رأس آن در جریان نظام آقای هاشمی است. که همه چیز از نگاه ایشان منفی است و تقریبا هیچ نکته مثبتی در کشور وجود ندارد. این دو طیف، دو طیفی هستند که در واقع نقد واقع بینانه را دچار چالش می کنند. و هر دو طیف با وجودی که یکی از آنها شعارش عدالت است و مدعی گفتمان عدالت هم هست اما هر دو در واقع در سنت نقادی و دید واقع بینانه دچار مشکل و چالش هستند. و ما آثار آن را در فضای اجتماعی و سیاسی کشور می بینیم و این فضا، جامعه را از نشاط و حرکت و پویایی خارج می سازد.
۲)به اندازه دیدن مسایل
دومین ویژگی برای نقد واقع بینانه به اندازه دیدن مسائل است. باید مسائل، به اندازه ای که هست دیده شود. واقعیت ها چه مثبت و چه منفی در حدی که وجود دارند و واقعیت دارند باید دیده شود و مورد توجه واقع شود. آنچه که متأسفانه در بخشی از کشور ما اتفاق می افتد این است که آنچه که وزن آن کم و کوچک است گاهی اوقات بزرگ جلوه می کند و آنچه که بزرگ و مهم و اساسی است در محیط رسانه ای و فکری و نخبگانی کوچک نگریسته می شود. بنابراین حساسیت های اجتماعی، نخبگانی و عمومی و تصمیمات، وجهی کاریکاتوری پیدا می کنند. یعنی آنجا که باید حساسیت های کمتری باشد، حساسیت بیش از آن هست و بالعکس. بنابراین جامعه یک وضعیت نامتعادلی در مورد مسائل و چالش ها پیدا می کند و بسیاری از مواردی که باید در اولویت جامعه و اولویت تصمیم گیری قرار بگیرد، از اولویت تصمیم گیری خارج می شود. و بسیاری از مسائلی که فرعی و حاشیه ای هستند، مسئله اصلی جامعه و کشور می گردد و تمام انرژی و توان و ظرفیت جامعه مصروف مسائل بدون اولویت می شود.
جهاد اقتصادی شعار امسال است، یعنی اولویت اول کشور و نظام مسئله جهاد اقتصادیست یعنی اینکه ما در اقتصاد باید قدمهای بلندی برداریم، باید یک حرکتی فراتر از شرایط عادی انجام دهیم. در واقع به یک جهش نیاز داریم و این هم، به دلیل عقب ماندگی های زیادیست که از گذشته در حوزه اقتصاد داشته ایم و هم به جهت رسیدن به اهدافیست که در چشم انداز تعریف کردیم (رسیدن به قدرت اول اقتصادی منطقه). که این با روال معمول انجام نخواهد شد.
این مسائل اولویت اول ماست. در حال حاضر این مسئله در چه اولویتی است ؟ یعنی الان که به شرایط اجتماعی نخبگانی و محیط تصمیم گیری کشور نگاه می کنیم، آیا مسئله جهاد اقتصادی در اولویت اول جامعه قرار دارد یا خیر؟ چه کسانی جهاد اقتصادی را به حاشیه و چه کسانی این مسئله را به متن جامعه می برند؟ در واقع این افراد نگاه واقع بینانه و نقد عادلانه به مسائل ندارند. چه آنهایی که متن را به حاشیه و چه آنهایی که حاشیه را به متن تبدیل کردند. آقای فلان در دفتر فلانی این مسئله، مسئله اصلی کشور ما شده! و روزی نیست و شبی نیست و ساعتی نیست، که چه در سایتها و رسانهها و چه در پیامکهای ارسالی، که از این آقا و مسائل مربوط به این آقا خبری نباشد! اگر مسئله بیش از اندازهای که هست، چه مثبت باشد و چه منفی، چه نقطه قوت باشد و چه نقطه ضعف، اگر آن را به اندازه نبینیم، اولویت های جامعه تغییر خواهد کرد. و به مراتب مسیر حرکت جامعه نیز تغییر خواهد کرد.
۳)غلبه نگاه برآیندی بر نگاه موردی
سومین ویژگی در نقد واقع بینانه غلبه نگاه برآیندی بر نگاه موردیست. یعنی اینکه زمانی که ما به یک حوزهای نگاه میکنیم و به یک عرصهای توجه مینماییم، تنها به یک مورد، یک کیس، یک مسئله و یک اتفاق حالت تعمیم پذیر و کلیت ندهیم و یک برآیندی از کار و آن پروسه ای که آن مسئله و حوزه و تصمیم گیری طی کرده را در نقد خود دخیل کنیم.
بنابراین ببینیم که سرجمع وضعیت آن مسئله و آن موضوع و آن عرصه چه است؟ اما ما به این شکل عمل نمیکنیم. یعنی یک نگاه، یک حادثه و یک مسئله، اساس همه تحلیل ها را درباره آن مسائل، تغییر می دهد. و آن مسئله تعمیم و کلیت پیدا می کند و واقعیتی که واقعی نیست به جای واقعیت می نشیند و ما را دچار آسیب میکند و فهم ما را از واقعیت مخدوش مینماید.
مثلا در مسائل و سیاست های خارجی و یا اقتصادی و سیاسی، زمانی که یک مسئله و مشکلی پیش می آید، و یا در عرصهای نقاط ضعفی وجود دارد، آن مسئله میشود کلیت و با آن اتفاق، کل شرایط و مناسبات و تمامی اتفاقات را تحلیل میکنیم! این نقد نقدی واقعبینانه نیست!
۴)رعایت انصاف
چهارمین ویژگی و نکته در نقد، مسئله رعایت انصاف است. کسی که می خواهد نقادی کند با هر منظر و دیدگاه ولو مخالف دیدگاه او باشد، باید انصاف را رعایت کند. آنچه که مخدوش کننده انصاف در نقد عملکرد کشور و وضعیت موجود با هر دیدگاه و نگاهی است! غلبه انگیزههای سیاسی، جناحی و غیر عمومی است! امروز ما به لحاظ سیاسی فکری و فرهنگی از کسی خوشمان نیاید هر کاری که او انجام بدهد منفی تلقی می نماییم. چیزی که رهبر انقلاب از آن به قبیله گرایی سیاسی تعبیر کردند. یعنی مبنای نقد و نقادی تنها واقعیت ها نیست بلکه این است که فلان فرد در قبیله ما هست و یا خیر!
بعضا دیده میشود که در گروهها و مجموعه های سیاسی کاری انجام می گیرد و آن کار مثلا خطاست، اما به هزاران لطایف الحیلی تلاش می کنند که این کار را توجیه کنند و یا برای آن توجیه بتراشند و برعکس در جریان و محیط دیگری اتفاقی میافتد صریحا بیش از آنچه که آن واقعیت دارد، علیه آن صحبت و نقد میکنند، بدون آنکه احساس نگرانی هم داشته باشند.
و این آفتی است که در کشور ما وجود دارد. و اثر اجتماعی این آفت برای جامعه این می شود که چون این گروه ها، این مجموعه های سیاسی، این بخش های درون جامعه با هم مشکل دارند، برای کسب قدرت و در واقع پایین کشیدن دیگری و بالا رفتن خودشان، محیط نقادانه جامعه را به صورت غیر واقع بینانه در می آورند. و آثار سوء اجتماعی آن، به جامعه نیز می رسد. و یک رقابتی شکل می گیرد مبنی بر آنکه؛ هرچه که بتوانیم رقیب را نقد کنیم، امکان رسیدن ما به قدرت بیشتر می شود و می توانیم که او را از صحنه خارج کنیم .
۵)تفکیک فضای رسانه ای و فضای تبلیغاتی از فضای واقعی
پنجمین ویژگی و مولفه برای سنت نقادی در گفتمان عدالت خواهی تفکیک فضای رسانهای و فضای تبلیغاتی از فضای واقعیست که بسیار برای فضای دانشجویی و اجتماعی امروز ما مهم است. باید بین فضای واقعی و فضای رسانه ای و تبلیغی تفکیک قائل شد و توانست تشخیص داد که چه چیز واقعی و چه چیز تنها در رسانه ها و تبلیغات بصورت واقعی نشان داده میشود؟ امروز به علت تعدد رسانهها و شبکههای رسانهای داخلی و خارجی و فضای اینترنت، فضای رسانهای وسیعی در کشور بوجود آمده است. مواردی در رسانه ظهور و بروز پیدا میکند و یا ضریبهای غیر واقعی به آنها داده می شود در حالی که اینها واقعیتی به لحاظ فیزیکی ندارند و اگر کسی در شناخت واقعیت، به همین فضای رسانه ای و مجازی تکیه کند در واقع گرفتار یک فضای غیر واقعی که واقعیت نما شده است، می گردد.
بنابراین فرد در انتخاب اولویتها و مواضع درستی که باید بگیرد و در انتخاب هایش دچار اشتباه میشود. راجع به موضوعی صحبت میکند و موضوعی را در دستور کار خود قرار میدهد که اصلا در واقعیت جامعه وجود ندارد و ساخته و پرداخته فضای رسانه ها و دنیای مجازیست.
بعضی از مدیران فرهنگی و سیاسی غرق در همین فضای رسانه های و نخبگانی هستند. یک دفعه یک احساس نگرانی و یا مثبتی به او دست می دهد و نوع سیاستگذاری او را نسبت به جامعه متحول می کند. اینکه چه اتفاقی در ذهن مدیریتی و رسانه ای کشور رخ می دهد که اولویت سریالها و مجموعه های تلویزیونی ماه رمضان سال ۹۰ می شود؛ جن و پری و شیطان و انواع و اقسام روح های سرگردان و ...!
و از چهار سریال، سه سریال به این شکل است، یعنی سه تا مجموعه ۳۰ قسمتی و ۳۰ شب تمرکز روی این موضوع است! در حالی که این موضوع در برابر واقعیتهای جامعه ما چقدر به عنوان یک مسئله است؟ چقدر جامعه دغدغه آن را دارد و یا چه حجمی از مشکلات و گرفتاری های او را در برگرفته که یک ماه رمضانی که مردم خود فضای معنوی و اخلاقی دارند، شرایط اجتماعی جامعه بهتر است و امکان بهره برداری از فضای معنوی جامعه بالاتر است، رسانه پر می شود از مسائلی مثل جن و پری و شیطان و... و بعد هم یک بچه دوازده ساله که فکر می کند که می شود روح او هم سرگردان شود، خودکشی می کند که روحش مثل "امیرحسین"در فیلم فلان، سرگردان شود! در واقع زمانی که تحت تأثیر فضای واقعی نیستند چیزی را برای جامعه به ارمغان می آورند که واقعیت جامعه، آن نیست! و این میشود که فرد، تصور می کند که تمام فکر و فضای جامعه درگیر فلان موضوع نمایش داده شده در رسانه ها هست و بنابراین تمام توان و ظرفیت خود را برای نشان دادن آن موضوع به خدمت می گیرد!
۶)هر چه منفی تر؛ واقع بینانه تر
ششمین ویژگی، این تصور غلط است که؛ هرکس نقاط منفی بیشتری را در نقد بازگو کند نقد او واقع بینانه تر است! که متأسفانه در جامعه و محیط نخبگانی و بخصوص روشنفکری ما به صورت بیماروار وجود دارد که نقدی واقعی است و کسانی واقع بین ترند که منفی ها و نقاط ضعف بیشتری بگویند و سیاه نماییِ بیشتری بکنند، اینها نقدِ واقع بینانه تری کرده اند! و هر کس نکات مثبت را هم لحاظ کرد و یا با دید مثبت تری تا حدودی به نقادی پرداخت، او نقد واقع بینانه ای نکرده است و رؤیایی حرف می زند! و این به لحاظ عرفی، در جامعه ما یک معیار است! در واقع کسی تلاش نمی کند که فضای مثبتی از واقعیت نشان دهد بلکه همه تلاش می کنند که اگر می توانند چهره منفی تری از واقعیت را نشان بدهند.
د) سرانجام و پیامد نقد و نقادی
سرانجام و پیامد نقد چیست؟ چه نتیجه ای قرار است داشته باشد؟ در واقع، اگر نقد، واقع بینانه باشد یک نتیجه ای دارد و یا اگر نقد غیر واقع بینانه باشد یک نتیجه و پیامد دیگر دارد. نتیجه و پیامد نقد واقع بینانه این است که ما با این نگاه به نقد، دو محور اساسی پیدا می کنیم، یکی اینکه خواهیم فهمید ظرفیت ها و پتانسیل های ما، فرصت ها، نقاط مثبت ما، چه چیزهایی هستند؟
دوم اینکه نقاط ضعف و منفی و چالش های ما چیست؟ و این دستور کار برای ما تولید می کند. پس نقد به معنای شناخت وضع موجود و دستمایه قرار دادن این موضوع برای رسیدن به وضع مطلوب است. یعنی شناخت وضع ظرفیت ها و چالش ها و در کل شناخت وضع موجود، اولویت تصمیم گیری ها و عمل ما را تعیین می کند. و نقد عادلانه این را فراهم می نماید. در واقع نقد عادلانه به ما پویایی انگیزه، قدرت اقدام، امید و نشاط می دهد و حرکت به سمت آرمانها را ایجاد می کند. نقد غیر واقع بینانه علاوه بر اینکه غیر عادلانه است، هر گونه حرکت و تلاش را از انسان می گیرد و او را در همان جا که هست، متوقف می کند. بنابراین جریان دانشجویی، که گفتمان او، گفتمان عدالت است و ابزار اصلی او هم نقادی است، باید بتواند این گفتمان و سنت نقادی و نقد واقع بینانه را در مناسبات خود به پیش ببرد و بتواند همین نگاه نقادانه را با نقد عدالت خواهانه در محیط اجتماعی و نخبگانی خود را سرایت دهد.
*متن ِگفتارِ زیر، سخنرانی پرویز امینی در جمع اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای کشور (نشست سالانه) در تابستان سال ۱۳۹۰ درباره "نقد واقع بینانه و نقد عدالت خواهانه" است.