فارغ از مثبت یا منفی بودن نقش «اکبر هاشمیرفسنجانی» باید بگوییم وی را نمیشود در صحنه سیاسی کشور نادیده گرفت، حتی از آن زمانی که انقلابی نشده بود، هاشمیرفسنجانی در جای جای انقلاب حضور داشته و شاید جزو آن چند نفری باشد که هر جا سخنی از انقلاب است نام او هم در کنار نامهایی چون آیتالله خامنهای، آیتالله شهید بهشتی، استاد شهید مطهری، مرحوم آیتالله طالقانی و... مطرح میشود.
هاشمیرفسنجانی بعد از جنگ کاندیدای ریاستجمهوری شد و از همان ابتدا گرایش غربیها به وی بالا بود. چنانکه در تحلیلهای آنها بیان میشد که میشود روی تعامل غرب با هاشمی حساب باز کرد. این البته از گزارههای هم آن روز و هم امروز هاشمی مشخص است.
با روی کار آمدن هاشمی چند اتفاق مهم در عرصه سیاست خارجه، سیاست داخله، اقتصاد و فرهنگ رخ داد که جامعه ایران را دچار دگرگونی کرد. هاشمی توسعهگرایی را گفتمان خود قرار داد که 1- توسعهگرایی برونزا 2- همگرایی با غرب 3- رشد اقتصادی 4- نخبهگرایی دالهای مرکزی گفتمان وی قرار گرفت و مبتنی بر نظریه گفتمان دولت دالهای متباین را طرد کرد که در این مساله به ترتیب درونزایی، استقلال، عدالت و تودهگرایی طرد شد.
گفتمان توسعهگرای هاشمی، سیاست خارجه باز و نگاه خوشبینانه وی نسبت به غرب و پذیرفتن الگوهای توسعه غربی باعث شد دولت سراغ دریافت وام از نهادهای بینالمللی برود؛ وامهایی که در قبال آن باید سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشور اجرا میشد.
دولت هاشمی با سیاستهای تعدیل اقتصادی شکاف طبقاتی در جامعه را افزایش داد و حتی گزارههایی از سوی دولتیها بیان شد که «ممکن است عدهای زیر چرخ توسعه له شوند» که این در فرآیند توسعه ناگریز است! هاشمی مردم را به تجملگرایی دعوت میکرد و دریچههای کشور را برای ورود کالاهای لوکس باز کرد. او این کار را حتی از طریق نمازجمعه تئوریزه نیز میکرد. هاشمی در فرازی از خطبه نماز جمعه 18 آبان 69 که به «مانور تجمل» معروف شد؛ گفت: «زمان آن رسیده که مسؤولان به مانور تجمل روی آورند. از امروز بهخاطر اسلام و انقلاب، مسؤولان وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند... هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان بسامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه نکنیم، لازم است جلوههایی از تجمل در چهره کشور و مسؤولان حاکمیتی رؤیت شود ....»
هاشمی در فضای فرهنگی ولنگاری را با قرار دادن الگوهای نامناسب فرهنگی بنیان گذاشت و از طرفی فضای نقادی را نسبت به خود بست بهگونهای که شعار «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است» سرتیتر شعارهای حامیان هاشمی شده بود و با آن جریان منتقد را تخطئه میکردند. عملکرد دولت هاشمی در 4 سال اول، دو نتیجه به بار آورد. نتیجه اول کاهش معنادار 25 درصدی حضور مردم در انتخابات ششمین دوره ریاستجمهوری بود و دوم اینکه باعث شد احمد توکلی در دور دوم انتخابات رقیب جدی هاشمی شود؛ رقیبی که هیچ کس فکر آن را هم نمیتوانست بکند چند میلیون از رأی هاشمی بکاهد. اما هاشمی تفکر تکنوکراتیک خود را ادامه داد و نتیجه سیاستهای اقتصادی غلط وی و نگاه توسعه برونزای وی تورم 50 درصدی در سال 74 بود.
ظرفیتهای منفی هاشمی به حدی شد که نماینده رسمی هاشمی از نظر افکار عمومی(ناطقنوری) در برابر نماینده غیررسمی وی (خاتمی) بازی انتخابات را باخت. ظرفیت منفی هاشمی از همان جا بهصورت جدی فعال شد و خود را در عرصه انتخاباتها نشان میداد. سیاستهای توسعهگرای دولت خاتمی که برگرفته از همان تفکر هاشمی و همراهانش بود باعث شد مردم در هر انتخابات قسمتی از بدنه صاحب این تفکر را از عرصه قدرت کنار بزنند تا اینکه در انتخابات سال 84 اصولگرایان بهخاطر ظرفیتهای منفی هاشمی پیروز انتخابات شدند.
از سال 84 به بعد هاشمی خود را در جایگاه «مخالف وضع موجود» قرار داد؛ اما همچنان ظرفیتهای هاشمی به عنوان ظرفیتهای منفی فعال بود؛ این پتانسیل باعث شد در انتخابات 88 احمدینژاد بتواند کاندیداهای رقیب را به هاشمی منگنه کند و با استفاده از ظرفیت منفی او و عملکرد 4 ساله خود آرای بالایی را کسب کند.
هاشمی در 4 سال دوم احمدینژاد نیز در وضعیت «مخالف وضع موجود» قرار داشت اما مخالفتهایش علنیتر شده بود و تیم همراه هاشمی نیز در تلاش برای سیاهنمایی از وضع موجود برآمد. از سوی دیگر عملکرد دو سال پایانی احمدینژاد هم این فضای نقد را برای آنها بیشتر از پیش مهیا میکرد. گزارههای همراهان هاشمی در نقد احمدینژاد هر روز بیشتر از قبل میشد تا آنجا که روحانی یک سال قبل از انتخابات سال 92 در یک سخنرانی معروف با اشاره به سوءمدیریت احمدینژاد اعلام کرد «مملکت مدیر میخواهد، نه نوکر!»
در انتخابات 92 عدم سیاستورزی درست اصولگرایان و سیاستورزی روحانی باعث شد روحانی به نمایندگی از هاشمی بازگشتی دوباره به گفتمان توسعهگرایی اقتصادی داشته باشد.
«هاتف آن روز به من مژده این دولت داد/ که در آن جور و جفا صبر و ثباتم دادند». این بیت شعر را آقای هاشمی فردای انتخابات 24 خرداد و در حالی مینوشت که خود را حامی حسن روحانی معرفی میکرد. بیانیه شورانگیز هاشمی پس از پیروزی حسن روحانی، در روزهایی که کابینه وی از مجلس رای اعتماد میگرفت، بهتر معنا میشد؛ زمانی که وزرای دولتهای هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی دوباره وزیر میشدند.
روحانی به نمایندگی از هاشمی دولت را تحویل گرفت و دستورالعملهای هاشمی را در سیاست خارجه، اقتصاد و... پیاده کرد و در عوض هاشمی هم حمایتهای همهجانبه خود را از روحانی بیان کرد. حمایتهای هاشمیرفسنجانی از روحانی و کابینهاش در حالی ادامه پیدا کرد که مردم در همان گزارش 100روزه فهمیدند این دولت توانایی حل مشکلات در 6 ماه را – براساس وعده حسن روحانی- ندارد. حال آنکه اتفاقاتی مثل توزیع سبد کالا با آن وضعیت که نارضایتی مردم را در پی داشت نیز رخ میداد. در میان عامه مردم اینکه حسن روحانی مورد تایید و حمایت کامل هاشمیرفسنجانی است، طور دیگری معنا میشد؛ حمایت هاشمی از خودش.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت در مصاحبهای که اخیرا در مهر منتشر شده است، میگوید: «دکتر روحانی را به طور کامل قبول دارم. ما با ایشان از مجلس همکاری داشتیم و در جنگ خیلی همکاری داشتیم و بعد هم در مرکز تحقیقات بودهاند. زمانی که من ریاستجمهوری بودم، ایشان دبیر شورایعالی امنیت ملی کشور بود. ما با ایشان از لحاظ تفکر خیلی نزدیک هستیم و هیچ شبههای در صلاحیتشان برای من نیست. کابینهاش را هم با توجه به شرایط فعلی کشور، نسبتاً خوب انتخاب کرد».
این «قبول داشتن به طور کامل» باعث شده است حسن روحانی نیز در سیاستهایی که دارد ذرهای تردید نکند. حال آنکه برخی از همین تصمیمات مورد حمایت آیتالله در این 18-17 ماه عایدیای برای کشور نداشته است. از سیاستهای اقتصادی که با پایین آمدن قیمت نفت آسیب جدی دید گرفته تا دیپلماسی که بهرغم توافق، تحریمهای گستردهتری تصویب شد و حتی نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل یکسال پشت مرز ماند و در نهایت ویزا نگرفت و فرد دیگری معرفی شد.
پایین آمدن قیمت نفت در حالی که طرفهای «پایینآورنده قیمت نفت» در واقع طرفهای اصلی مذاکرات در منطقه و غرب هستند، نشان از ناکارآمدی این نوع دیپلماسی در یکسال و نیم گذشته دارد؛ دیپلماسیای که یک پایش آیتالله هاشمی بود که سالها ادعا میشد به خاطر روابط دوستانه با عربستان توانایی حل چالشهای فیمابین را دارد.
حسن روحانی که مجری سیاستهای دهه هفتادی هاشمی است هم از این دیپلماسی بهرهای نبرد اما هنوز مورد تایید و حمایت هاشمی است.
هاشمی بعد از 8 سال «مخالفت با وضع موجود» دوباره «نمایندگی وضع موجود» را برعهده دارد و آنچه در دولت یازدهم اتفاق میافتد؛ مثبت و منفی، خواه و ناخواه برای هاشمی هم نگاشته میشود و جزئی از کارنامه سیاسی وی خواهد بود.
واقعیت آن است که حالا و پس از یکسال و اندی از روی کارآمدن دولت حسن روحانی، حمایتهای هاشمی از این دولت را میتوان حمایت هاشمی از پایین آمدن قیمت نفت، تورم، رکود و دیپلماسیای دانست که نهتنها ترکی بر دیوار تحریمها حاصل نکرد که بر تعداد آنها افزود. حمایت هاشمی از این دولت و کابینهاش در واقع حمایت از تصمیمسازیهایی است که نماینده ایران را یکسال پشت درهای سازمان ملل نگه داشت. حمایت و تایید آیتالله شاید در ماههای آتی هم ادامه داشته باشد و مصادیق آن در وزارتخانههای دولت روحانی نمایان شود.