تا قبل از انتخابات مردم ولینعمت ما هستند. مردم "سالار"هستند و روی تخم چشم ما جا دارند. اصلاً انتخابات برگزار میشود که پیام و نظر مردم شنیده شود. مردم هم حق حکومت و حاکمیت دارند، هم حق هم دانستن و هم حق اعمال نظر و رأی و هم حق آزادی بیان و الخ!
آمّا! امّا چنین شرایطی فقط تا پایان ساعت رأیگیری برقرار است، چون مردم در اینجا فقط به مثابه نردبانی هستند که ما را به بلندای قدرت برسانند و پس از تکیه زدن ما بر کرسی قدرت، دیگر لازم نیست مردم خودشان را خسته کنند و به زحمت بیندازند و در کار دولت دخالت کنند.
مردم چون دانشی ندارند و اساساً
چیزی نمیفهمند، بهتر است کار را به کاردان یعنی ما بسپارند و بروند دنبال زندگیشان!
صدا و
سیما هم بهتر است به جای گرفتن وقت مردم و ایجاد مزاحمت برای کسب و کار رانندگان
تاکسی و لبوفروشها و مردم کوچه و بازار، یک سر بیاید دانشگاه! درب اتاق من همیشه
به روی دوربینها باز است. بیاید خودم ساعتها برایش نظر میدهم و سخنرانی میکنم.
همان به
که مردم قفلی بر دهانهایشان بزنند و کلیدش را هم به دست کلیددار بسپارند تا دم
انتخابات بعدی که شد، کلیددار قفل دهانهای مردم را باز کند.
تا آن موقع مردم فقط نظارهگر باشند، بهتر است، البته مختار هستند چشمهای خود را هم ببندند، چون وقتی قرار است دهانهایشان بسته بماند، نظارهگری فایدهای جز خستگی چشمها و تضعیف سوی بینایی آنان ندارند!
بار دیگر وقتی باز انتخابات از راه رسید، دوباره مردم میشوند سالار و ولینعمت و دارای حق حکومت و حاکمیت و دانستن و اعمال نظر و رأی و آزادی بیان و الخ!
"مردمسالاریِ"هر 4 سال یکبار هم عالمی دارد برای خودش