Quantcast
Channel: مسیر
Viewing all articles
Browse latest Browse all 168

خدا صلاح ما را بهتر می داند

$
0
0
پیرمردِ روستا زاده ‏ایبود که یک پسر و یک اسب داشت؛ روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه‏ ‏ها برای دلداری به خانه پیرمرد آمدند و گفتند: عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرار کرد 

روستازاده پیر جواب داد: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی‏ ام؟ همسایه ‏ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این‏بار همسایه‏ ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی کـــه اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!

پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا می ‏دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی‏ ام؟ 

فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب‏ های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ‏ها بار دیگر آمدند و گفتند: عجب شانس بدی! و کشاورزِ پیر گفت: از کجا می‏ دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی‏ ام؟ 

و چند تا از همسایه‏ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بـوده پیرمرد کودن!

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته‏ اش از اعزام، معاف شد.

همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! این بار کشاورز پیر عصبانی شد و گفت: چرا این ها را از حکمت خداوند نمی دانید و همه چیز را از شانس و اقبال تعریف می کنید؟



"وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ" 

خیلی از ما اتفاقاتی در زندگی خود داشتیم؛ اتفاقاتی که از نظر ظاهری برای ما بد بوده اند اما برای ما خیر زیادی در آن نهفته بوده است... 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 168

Trending Articles