پس از انتخابات یازدهیمن دوره ریاست جمهوری و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور این گمانه زنی ها وجود داشت که روحانی دولتی ائتلافی از دولت های سازندگی و اصلاحات را روی کار خواهد آورد چرا که در جریان انتخابات استقلال سیاسی وی در زیر چتر خاتمی و هاشمی کمرنگ شده بود و وی و تمام همراهان رسانه ای وی نیز تلاش داشتند بازنمودی از چهره خاتمی و هاشمی را در روحانی تولید نمایند. از سوی دیگر فشار برخی جریان های سیاسی بر روحانی بواسطه سهم خواهی شان از دولت بیشتر و بیشتر می شد و گمانه زنی های رسانه ای برای گزینه های مختلف وزارتخانه ها به میان می آمد.
اصلاح طلبان رادیکال که در مجامع مختلف رأی روحانی را رأی پایگاه اجتماعی خود می دانستند تمام تلاششان این بود که بیشترین مصادر را از روحانی طلب کنند. اما روحانی که شخصیت حقیقی اش به سرهنگ بیشتر شباهت دارد تا حقوقدان ها در مقابل آنها ایستاد و چند گزینه مطرح شده در رسانه ها را رد کرد که از مهمترین آنها گزینه خاتمی برای وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی (مسجد جامعی) بود که فشارها را بر خود خاتمی نیز زیاد کرد.
پس از کش و قوس های فراوان و فشارهای همه جانبه رسانه ای بالاخره وزارتخانه ای هم نصیب این جریان تندرو شد. وزرات علوم و تحقیقات و فناوری وزارت خانه ای بود که اصلاح طلبان همیشه برای آن برنامه داشته اند. وزارت خانه ای که در نظر اطلاح طلبان ، همواره سکوی پرشی برای یارگیری ، شکل دادن اعتراضات رادیکالی و به جریان انداختن جنبش های حزبی بوده است
سه گزینه اصلی آنها برای وزارتخانه مطبوع شان میلی منفرد، توفیقی و فرجی دانا بود که گزینه اول از مجلس رأی اعتماد نگرفت، دومی سه ماهی سرپرستی وزارتخانه را بر عهده داشت و بعد از آن کلید را بدست فرجی دانا سپرد. اما هر سه در وزارت علوم ماندگار شدند و دو گزینه اول بعلاوه چند نفر دیگر «وزارت علوم در سایه» را تشکیل دادند.
تئورسین های اصلاحات با تکیه بر تئوری هانتیگتون در دوران اصلاحات شروع به پروژه فتح سنگر به سنگر نظام کردند. هانتیگتون نقش اجتماعی طبقه متوسط جدید را در جوامع در حال توسعه به موتور و نیروی اصلی توسعه، تحول و حتی انقلاب تشبیه می کنند. به نظر هانتینگتون، سرچشمه اصلی مخالفت با حکومت را باید در این طبقه بازجست. نخستین عناصری که از این طبقه در صحنه اجتماعی ظاهر می شوند، روشن فکرانی اند که فعال تر و انقلابی تر از کارکنان دولت، افسران ارتش، معلمان، وکیلان، مهندسان، تکنیسین ها و کارفرمایان و مدیرانی اند که به تدریج ظاهر می شوند. به همین دلیل شهر ، کانون مخالفت در درون کشور است و طبقه متوسط، کانون مخالفت در درون شهر است و دانشجویان منسجم ترین، کارآمدترین و پرتحرک ترین انقلابیان درمیان روشن فکران اند. آن ها،هسته اصلی و مرکزی مبارزات انقلابی در جوامع در حال توسعه را تشکیل می دهند. به قول میلز، روشن فکران جوان و دانشجویان مهم ترین نیرو برای ایجاد تغییرات بنیادی اند. (ب.ت.باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه محمد جواهر کلام، تهران: سفیر، 1369،ص 69)
این تئوری پایه اساس فشار از پایین و چانه زنی از بالا بود که جریان اصلاحات با پیاده نظام کردن جریان دانشجویی در دوران اصلاحات؛ تلاش داشت به نظام فشار وارد کند؛ جریانی که در نهایت از شخص محمد خاتمی نیز عبور کرد و در 17 آذر 83 او را هم هوو می کرد. اتفاقی که هشدارش را مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نیز به روحانی داد و گفت:"ما نگران همین هو کشیدنها هستیم چنانچه در سال 83 رئیسجمهور قانونی کشور را هو کردند و مورد اهانت قرار دادند و نگرانیم همین جماعت این بلا را سر شما بیاروند."
برخلاف نظر برخی از تحلیلگران در آن زمانه که فرجی دنا را گزینه تعدیل شده و به مشی اعتدال نزدیک تری می دانستند، جریان دانشجویی اعلام کرد برای طیف اصلاح طلب رادیکال، هیچ یک از این سه گزینه تفاوتی ندارد چه آنکه تنها بدست گیری این وزارتخانه توسط این جریان مهم بوده است. دانشجویان اعلام کردند اولین هدف این جریان تغییر اولویت های جامعه دانشگاهی از تولید علم به سمت سیاسیکاری است تا در نهایت به ایجاد اغتشاشات اجتماعی در دانشگاه ها و بعد از پارلمان خیابانی برسد. گفتنی است در همان ایام هم در رسانه های طیف مدرن اصلاح طلبان بحث هایی نظیر بازگشت مدنیت ، مدرنیته ، دوم خرداد ، رفراندوم و... زمزمه می شد.
بعد از گذشت یک سال پیش بینی های دانشجویان محقق شد و فضای دانشگاه ها ملتهب شد. تشکل های دولت ساخته زیاد شدند، سیاسی کاری در فضای دانشگاه غالب شد، روند انتخاب رئسای دانشگاه توسط وزارت علوم محملی برای چالش اعضای هیئت های علمی و شورای عالی انقلاب فرهنگی شد و باند بازی در بین هیئت های علمی افزایش یافت، بیانیه های جعلی از سوی رسانه های حامی اصلاح طلبان رادیکال بیشتر شد و در نهایت جایگاه علمی ایران در جهان دو پله سقوط کرد. همه اینها دلایلی شد تا مجلس شورای اسلامی مصمم به جلوگیری از انحراف شود و فرجی دانا به ایستگاه استیضاح برسد. استیضاحی که حتی با گارانتی لاریجانی هم متوقف نشد.
حالا دوران پسا استیضاح رسیده و این دوران چند پیام را با خود به همراه دارد که باید مد نظر دولتمردان، نمایندگان مجلس و عموم جامعه قرار گیرد:
1-آنچه در مورد استیضاح فرجی دانا اهمیت دارد، نه گفتن به شخص فرجی دانا نبوده است بلکه انتقاد و جلوگیری از یک رویکرد غلط و خطرناک بود و همه چیز نباید محدود به تغییر وزیر شود چنانچه توصیه جریان دانشجویی در روز نخست هم تغییر این رویکرد بود. حسن روحانی اما ظاهرا این پیام را درک نکرده است و محمد علی نجفی را که خود در ابتدای دولت نتوانسته بود از مجلس رأی اعتماد بگیرد به عنوان سرپرست وزارتخانه معرفی کرد و فرجی دانا را نیز مشاور علمی و آموزشی خود کرد. جالب آنجاست که روحانی در حکم نجفی نوشته است: «از محمدعلی نجفی می خواهم که راه فرجی دانا را ادامه دهد» و این در حالی است که انتقادات جامعه دانشگاهی و استیضاح کنندگان وزیر علوم مشی و رویکرد حاکم بر وزارتخانه علوم است.
روز گذشته الیاس نادران در نطق خود با اشاره به سخن مجید انصاری که گفته بود در صورت عدم اعتماد نمایندگان به فرجی دانا فرد جایگزین راه او را ادامه می دهد، گفت: «خدا را شکر که این سخن معاون پارلمانی تکذیب شد پس شما به استیضاح رای دهید تا رویکرد وزارت علوم تغییر کند.»
این تناقضات یعنی دولت می خواهد این رویه غلط را ادامه دهد و نتیجه این رویه تنش بین دولت با مجلس و نخبگان دانشجویی و دانشگاهی خواهد بود و آنچه از گفته های جریان دانشجویی بر می آید آن است که مقابله با روند غلط تا پاکسازی عناصر مساله دار در مصادر و امور، بازگردانی فضای آرامش به دانشگاه ها و ایجاد نشاط علمی و سیاسی در فضای دانشگاه ادامه خواهد داشت.
2-مجلس شورای اسلامی در مسئله استیضاح دوباره توانست بازسازی از منتقدان منطقی دولت را در کنار افت وکیل الدوله ها نشان دهد. اگرچه برخی روزنامه های اصلاح طلب روز گذشته در موضعی خنده آور تیتر زده بودند که اقلیت مجلس پیروز شد-حال آنکه هر عقل ناقصی هم این را درک می کند که در مجلسی که هر فرد یک رأی دارد هیچ گاه اقلیت پیروز نخواهد شد- اما این استیضاح توانست فراکسیون هایی را که تنها بهواسطه چسبندگی به دولت تشکیل شده بودند را ناکارآمد کند و کمااینکه نیمی از سخنران مخالف وزیر را نیز اعضای فراکسیونی کردند که نزدیکی بیشتری به دولت داشتند.
این مساله جدای از نشان دادن «فراجناحی» بودن موضوع استیضاح وزیر علوم در میان اصولگرایان، برای برخی دیگر از اعضای کابینه دولت یازدهم نیز معنادار است و شاید این روزها علی جنتی، بیژن زنگنه و عباس آخوندی بیش از دیگران احساس کنند که آینده فرجی دانا در انتظار آنهاست؛ به بیان دیگر یک سال و نیم پیش رو، سال کم تحرکی برای دولت و مجلس نخواهد بود و بهتر است تا دیگر وزرای کابینه ریسک مطرح شدن استیضاح خود را تا اسفند 1394 نپذیرند؛ چرا که اصولگرایان منتقد دولت فراتر از ادعای روزنامه های اصلاح طلب-که معتقدند اقلیت مجلس را تشکیل می دهند- بعد از یک سال از روی کار آمدن دولت یازدهم در سطح مناسبی خود را «بازسازی» کرده اند و البته تلاش می کنند تا از قبل اتفاقاتی مانند روز استیضاح؛ به یک «وحدت گفتمانی» برای انتخابات مجلس دهم برسند نه آنکه تجربه های شکست خورده ای ائتلاف، مانند 7+8 را بار دیگر تکرار کنند.
3-پیام سومی که این استیضاح با خود به همراه دارد از سوی جریان دانشجویی به نمایندگان مجلس است. پس از استیضاح وزیر علوم و روی کارآمدن نجفی و زمزمه های آوردن گزینه های تندتر از فرجی دانا همچون سمنانیان جریان دانشجویی با صدایی رسا در رسانه های مختلف بیان کرد نمایندگان مجلس نباید بگذارند وزارت علوم که در دوران اقتصاد مقاومتی نوک پیکان حرکت انقلاب اسلامی است کجروی کند و همچنان که در بالا گفته شد از سوی این جریان گزینه های مختلف تفاوتی ندارند بلکه آنچه اهمیت دارد خارج شدن آن جریان تندرو از وزارت علوم است. پس از انتخابات 92 قاعدتا این امر طبیعی است که گزینه ای هم راستا با دولت روی کار آید اما نمایندگان نباید بگذارند این گزینه از چهارچوب اعتدال خارج باشد. در این مسئله دو نکته اهمیت دارد: اول آنکه نمایندگان از زمزمه های آوردن گزینه تند تر واهمه نداشته باشند و دوم آنکه بواسطه برچسب های تندروی و تقابل با دولت از اصول عقب نشینی نکنند.
4-اما نکته چهارم هیچ ربطی به مسئله استیضاح ندارد و بیش از همه پیامی است که جریان دانشجویی باید آن را بشنود. اگرچه دانشگاه خانه جریان دانشجویی است و وزارت علوم برای آنها از اولویت خاصی برخوردار است اما نباید این جریان نسبت به دیگر مقولات اجتماعی بی تفاوت باشد. چنانچه امروز دادگاه آقازاده که یکی از مصادیق اجرای عدالت است و یا مسئله کرسنت که در آن خسارات بسیار بیشتر از آورده های مذاکرات ژنو نصیب ایران شده است باید از سوی این جریان در جامعه منتشر شود و موذنین جامعه باید ملت را در خصوص این مسائل بیدار کنند.