Quantcast
Channel: مسیر
Viewing all articles
Browse latest Browse all 168

نگاه‌های متفاوت به مسأله پیشرفت

$
0
0

 امروز با گذشت سی و چند سال از عمر انقلاب اسلامی «مساله پیشرفت و تفسیر آن» امری حیاتی است؛ مساله‌ای که کارآمدی نظام وابسته به آن است. 2 تعریف اصلی امروز از پیشرفت بیان می‌شود که هر کدام ملزوماتی را با خود به همراه دارد.


1- پیشرفت برون‌زا


این مدل از یکسو کپی‌برداری از کشورهای توسعه‌یافته غربی است و از سوی دیگر متکی بر تعامل با کشورهای توسعه یافته. نگاهی به تاریخ معاصر ایران بویژه پس از آغاز اعزام دانشجو به اروپا برای تحصیل و پیش از انقلاب مشروطه نشان‌دهنده ظهور و بروز جریان‌هایی در داخل کشور است که غربگرایی را به صورت افراطی و تام و تمام پذیرفته بودند و پیشرفت را از دریچه غربی شدن می‌دیدند. شاید این جمله معروف از «سیدحسن تقی‌زاده» را بتوان تمام حرف این جریان دانست که می‌گفت: «باید از نوک پا تا فرق سر شبیه فرنگی‌ها شویم.» این جریان با تماشای پیشرفت‌های تکنولوژیک غرب بدون توجه به عقبه آن- که ترجمه و استفاده از دانش اسلامی دانشمندان همین مرز و بوم بود- نسخه غربزدگی را برای کشور تجویز کرد. ابوالحسن‏خان ایلچی، میرزا ملکم‌خان، تقی‌زاده، آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف و... که هر کدام وابسته به سفارت‌های خارجی بودند- در ابتدا خود را جزو دموکراسی‌خواهان معرفی می‌کردند که بعد از انحراف در انقلاب مشروطه ملت، زمینه‌سازی شکل‌گیری استبداد و روی کارآمدن رضاخان را فراهم آوردند. اینها نوع از پیشرفت را تجویز می‌کردند. این جریان که خود دچار غربزدگی شده بود، دستور کار اصلی‌اش را در آن زمان تضعیف روحیه عزت ملی قرار داده بود تا بتواند غربگرایی را در کشور نهادینه کند. نتیجه این رویکرد به پیشرفت چیزی غیر از عقب‌ماندگی، وابستگی، تحقیر، چپاول و حاکمیت استبداد نبود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب پیشرفت برون‌زا نگاه دیگری غالب شد که «تعامل» با غرب را موثر می‌دانست. این تفکر البته در زمان حیات حضرت امام‌خمینی به واسطه شرایط حاکم بر جامعه از جمله 8 سال جنگ تحمیلی چندان مطرح نمی‌شد اما پس از جنگ و همزمان با آغاز دولت سازندگی مطرح شد. رویکرد دولت حاضر به مقوله پیشرفت نیز از این جنس است؛ پیشرفتی که در نگاه این افراد از تعامل با غرب حاصل می‌شود و تمام تلاش این دولت برای برقراری یک توافق با غرب ولو یک «توافق بد» که هیچ عقل سلیمی نیز حاضر به انجام آن نیست از همین‌جا نشأت می‌گیرد. از مهم‌ترین پیامدهای این نگاه آن است که روابط خارجی با کشورهای غربی اولویت نخست ما است، چرا که آنها جهان توسعه یافته‌اند و توسعه تنها از طریق ارتباط و تعامل مثبت با جهان توسعه یافته، حاصل می‌شود و بالطبع روابط خارجی با کشورهایی همچون ونزوئلا، قاره آفریقا و...  و مانند آنها که در مدار توسعه یافتگی نیستند، اولویت ندارد، چون آنها توسعه نیافته‌اند و  تعامل با آنها به توسعه کشور کمکی نخواهد کرد. در واقع در این تلقی از چگونگی توسعه‌یافتگی، توسعه «برون‌زا» تعریف می‌شود. این مدل از پیشرفت تک‌بعدی بوده و صرفا ابعاد کمی و مادی را در مقوله پیشرفت در نظر می‌گیرد.

این نوع نگاه از پیشرفت ملزوماتی را نیز به همراه دارد. شاید مهم‌ترین مشکلی که این نوع از پیشرفت که بیش از همه به نگاه توسعه‌گرا معروف است به وجود می‌آورد چالش «استقلال» است. نمونه‌های مشابهی از این نوع پیشرفت در کشورهای چین، ژاپن، کره‌جنوبی و... اتفاق افتاده که منتج به از دست دادن استقلال اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک شده است.

در واقع اگر راه توسعه‌یافتگی، تعامل و ارتباط مثبت با جهان توسعه یافته باشد و منظور از این جهان توسعه‌یافته کشورهای غربی یا کشورهایی که در مدار سیاسی آنها خود را تعریف کرده‌اند، باشند، ناگزیر باید دست‌کم سطحی از استقلال و ویژگی‌های هویت بومی خود را همچون چین، کره‌جنوبی، ترکیه، ژاپن و... در معرض فروکاست قرار داد و دیدگاهی که مساله‌اش استقلال است زیر بار چنین موضوعی نمی‌رود.

دیدگاه توسعه‌گرا در تعامل با جهان خارج باید عمدتا «دغدغه‌های اقتصادی» داشته باشد و با همین نگاه با دنیای بیرون روابط خود را تنظیم کند و از دغدغه‌های ایدئولوژیک و سیاسی بپرهیزد (مثل چین). در واقع شاقول اصلی تنظیم روابط، دغدغه‌های اقتصادی است. به طور مثال «اصل تعامل»، «در اولویت بودن یا نبودن تعامل»، «نوع و کیفیت  تعامل» و «سطح همکاری‌ها» از «مخالف استراتژیک» تا «متحد استراتژیک بودن» با رژیمی مثل رژیم آمریکا تابع این مساله است که این رابطه چه کمکی به حل و پیشرفت مسائل اقتصادی ما می‌کند و بالطبع اینکه این دولت ماهیت استکباری دارد یا ندارد، به فلسطین و حقوق فلسطینی‌ها ظلم کرده است یا نه، از یک رژیم متجاوزی مثل اسرائیل حمایت همه‌جانبه کرده است یا نه، به ده‌ها کشور تجاوز نظامی و در بسیاری از کشورها کودتا انجام داده است یا نه، محور کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق بوده است یا نه، به دنیای اسلام ظلم کرده یا نکرده است و ده‌ها مورد اینچنینی، موضوعیت ندارد. به صورت خلاصه در مقابل نگاه بالا همواره 3 چالش اساسی وجود دارد که عبارتند از «چالش استقلال– توسعه»، «چالش عدالت- توسعه»، «چالش نخبه- توده»؛ چالش‌هایی که از ابتدای دولت یازدهم گریبان دولت را گرفته است.


2-پیشرفت درون‌زا

در مقابل نگاه بالا مدل دیگری از کارآمدی تعریف می‌شود که عمده حرفش تکیه بر توان داخلی و برنامه‌ریزی روی نیروی انسانی، امکانات و منابع داخل کشور است. پیشرفت درون‌زا 3 پایه اصلی دارد که اقتصاد مقاومتی، رشد و تولید علم و همچنین فرهنگ ایرانی- اسلامی است.

با پیشرفت درون‌زا، چالش از دست دادن استقلال در مقابل کشورهای مدعی توسعه برای کسب ثروت به وجود نمی‌آید. پیشرفت درون‌زا؛ پیشرفتی همه‌جانبه در صفحه مختصات کمی و کیفی بدون از بین رفتن معنویت و اخلاق و برای رسیدن به تعالی و کمال است که در ذیل آن رفاه عمومی نیز تامین می‌شود. ثمره این مدل استقلال؛ امنیت و قدرت ملی و بین‌المللی در تمام وجوه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و تمدنی است.

در این مدل، عدالت یک ارزش درجه یک است که 2 کارکرد دارد؛ در ابتدا عامل پیشرفت است، اگر توجه شود عدالت یعنی ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادهای همه آحاد جامعه؛ در این صورت پیشرفت همگانی شده و زمینه‌ای فراهم می‌شود که همه بتوانند در مسیر پیشرفت قرار بگیرند. از سوی دیگر عدالت‌ شاخص نیز هست و در اینجا تفاوت عمده با گروهی وجود دارد که عدالت را شاخص نمی‌دانند و پیشرفت را صرفا در رفاه معنا می‌کنند و البته خود در برخورداری منابع، مردم را به شهروندان درجه یک، 2 و 3 تقسیم می‌کنند. اقتصاد مقاومتی اولین قسمت از پیشرفت درون‌زاست که با ایجاد 4 حلقه و زنجیر کردن آنها به یکدیگر حاصل می‌شود که شامل حمایت مردم از تولید داخلی، حمایت دولت از تولید داخلی، تغییر الگوی مصرف و پایین آوردن مصرف کالا و اتصال شرکت‌های دانش‌بنیان به بنگاه‌های تجاری و تولید محصول است. از سوی دیگر در اقتصاد مقاومتی خروج از اقتصاد تک‌محصولی اتفاق می‌افتد؛ اقتصادی که در ایران مبتنی بر فروش نفت خام است و نمی‌تواند کارآیی لازم را در سیستم اقتصاد مقاومتی داشته باشد. در سیستم اقتصاد مقاومتی خام‌فروشی جایی ندارد و باید بر تمام کالاها ارزش افزوده ایجاد شود. ایجاد این ارزش افزوده هم به رشد اقتصاد داخلی کمک کرده، هم کشور را نسبت به کالاهای مصرفی وارداتی بیمه می‌کند و هم سطح اشتغال را در جامعه افزایش می‌دهد. در کنار این مسائل آنچه در بلندمدت اتفاق می‌افتد حرکت از اقتصاد نفتی به سمت اقتصاد دانش‌بنیان است.

بحث دوم فرهنگ اسلامی است. توجه به باور «ما می‌توانیم»، روحیه جهادی، امیدآفرینی و تکیه بر شاخصه‌های فرهنگ و تمدن اسلامی که عبارتند از: خداشناسی، جاودانگی فرهنگ اسلامی، جامع‌الاطراف بودن، سازندگی و تحرک و وحدت و یکپارچگی می‌تواند مثمرثمر باشد. در این میان میدان دادن به جریان‌های مومن فرهنگی و شکل‌دهی قرارگاه‌های فرهنگی می‌تواند پایه‌های فرهنگ اسلامی را در کشور تقویت کند که به طریق اولی پیشرفت درون‌زا را تقویت می‌کند.

و در نهایت تکیه بر پیشرفت علمی و تولید علم در کشور که مبتنی بر حل مشکلات و نیاز‌های کشور باشد، دیگر پایه این پیشرفت را شکل می‌دهد. آنچه در اینجا اتفاق می‌افتد شکل‌دهی اقتصاد دانش‌بنیان مبتنی بر شرکت‌های دانش‌بنیان است که مسائل آنها مبتنی بر مشکلات و نیاز‌های درونی نظام تعریف می‌شود و در نهایت دستاورد‌های علمی آن نیز به تولید انبوه و تولید ثروت در کشور می‌انجامد. تیم‌های شکل گرفته در نانوتکنولوژی، میکروالکترونیک و بیوتکنولوژی، علوم هسته‌ای و امثالهم نمونه‌های عملی تاثیر تولید علم و پیشرفت درون‌زاست.

پیشرفت درون‌زا می‌تواند بهترین مدل برای جمهوری اسلامی باشد. با توجه به مختصات نظام از جهت مردم‌نهاد بودن و داشتن دشمن خارجی که تحریم‌ها، محدودیت‌های اقتصادی و... را به کشور تحمیل می‌کند، تنها راه مطلوب «پیشرفتی درون‌زا» اتکا به نیروهای متعهد، جوان و متخصص و استفاده از منابع فراوان خدادادی است.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 168

Trending Articles