Quantcast
Channel: مسیر
Viewing all 168 articles
Browse latest View live

در غم رئیس مکتب تشیع

$
0
0


دین از تو پدیدار شده حضرت صادق
شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق
از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند
انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق
دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است
از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
تا یاد کنم ظلم پر از کینه‌ی منصور
آن جا بصرم تار شده حضرت صادق
یک لحظه نیاسود مطهر گلِ جسمت
چون دم به دم آزار شده حضرت صادق
آن شب که در راز نشستی بَرِ معبود
دشمن ز تو بیزار شده حضرت صادق
آمد که تو را زخم زند بین امارت
جدّت که تو را یار شده حضرت صادق
لیکن چه گریز از غم همدردی مادر
در کوچه گرفتار شده حضرت صادق
چون فاطمه بنشست به خاک غم و غربت
افتاده به دیوار شده حضرت صادق
آمد نظرش مادر خود گفت سؤالی
او را که مددکار شده حضرت صادق؟
فطرش چو شنیدش غم تو ای گلِ زهرا
عمریست عزادار شده حضرت صادق


خاورمیانه جدید،خاورمیانه اســـلام است!

$
0
0
کلیپش رو می تونید از اینجا دانلود کنید:

http://iusnews.ir/image.php?file=khavaremiane%20eslami.flv

بیانیه تحلیلی اتحادیه به بهانه بازگشایی دانشگاهها

$
0
0
با انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) فصل جدیدی در تاریخ رقم خورد، انقلابی که چهارمین دهه از رشد و بالندگی خود را سپری می‌کند.

بی تردید هرحکومتی که در دنیا شکل می‌گیرد با 2 پرسش اساسی مواجه است. اول مشروعیت و حقانیتِ آن حکومت و دوم میزان کارآمدی و پیشرفت. یعنی تنفس در هر حکومت به 2 امر بسیار مهم وابسته است که اولا آن حکومت چه مقدار از مشروعیت برخوردار است و دیگر اینکه این حکومت چه مقدار از کار آمدی برخوردار است و قدرت و توان پیشرفت آن حکومت به چه میزان است؟
 
وقتی از مشروعیتِ این نظام سؤال می‌پرسیم و شاخصِ حقانیتِ نظامِ اسلامی و ملاکِ کارآمدی آن را می‌سنجیم، در می‌یابیم که در فقه شیعه اصل مشروعیت و ملاکِ کارآمدی نظام اسلامی با مقوله عدالت سنجیده می‌شود.
 
جای تأکید است که از ابتدای انقلاب، "عدالت" مسئله اصلی بوده و در گفتمان انقلاب و در شعارهای امام(ره) با مفاهیمی چون "فقر و غنا"، "مستضعف و مستکبر"، "کوخ نشینان و کاخ نشینان" تفاوت‌های اسلام ناب و اسلام آمریکایی نهادینه شده است.
 
باقی در ادامه مطلب...

سينه‌ام آتش گرفت و سوختم

$
0
0
من عطش آلوده‌ام آبم دهيد
جرعه‌اي از باده‌ي نابم دهيد
لب ز اسرار شهيدان دوختم
سينه‌ام آتش گرفت و سوختم
«گوي توفيق» از ميان برداشتند
يکه و تنها مرا بگذاشتند
يک غزل در حنجرم خشکيده است
شعرهايِ دفترم خشکيده است
دوستان رفتند و من جا ماند‌ه‌ام
در قفس تنهاي تنها مانده‌ام
قمريان در بوستان خنياگرند
بلبلان در گلستاني ديگرند
ما فقط دم از تکامل مي‌زديم
دل به درياي تساهل مي‌زديم
ما جعلنا خوانده و سالم شديم
مايل اين رخوتِ دائم شديم
ما سلامت را سعادت خوانده‌ايم
در کجا درس شهادت خوانده‌ايم
غيرت آيينان خطر کردند، زود
تا خدا ميل سفر کردند زود
جملگي پروانه‌ي آتش شدند
در حريم عاشقي آرش شدند

کیفی در تبلیغ حجاب

در این زمانه ناگه ،‌ چادر « لباس جین » شد

$
0
0
هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد



چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند

سارای دیگری در ، مهران شده شهیده
دارا کجاست؟ او در ، اروند آرمیده

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی به خون دل ، تر

سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند




دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ،‌ چادر « لباس جین » شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو دارا ست
سارا خود ،‌ از برای ، ‌جلب نظر بیاراست

دارا و گشواره ،‌ حقا که شرم دارد
در دست هایش امروز ، او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار!!!


مرحوم ابوالفضل سپهر

عکس برگزیده هفته///دیدار جانبازان قطع نخاعی با حضرت آقا

روایتی از یک پیرمرد انقلابی واقعی....// ما انقلاب نکردیم که ناموسمان همچنان امنیت نداشته باشد

$
0
0
امروز داشتم میامدم سر کار و مثل همیشه مترو و شلوغی و فشار و..... و واویلا وقتی است که به ایستگاه دروازه دولت و می رسی و ازدحام جمعیت چند برابر می شود اما اینبار با صحنه ای مواجه شدم که خستگی این شلوغی رو از تنم درآورد.
در ایستگاه دولت که جمعیت به داخل قطار هجوم آورد در میان این مردان تنومد دختر جوانی که ظاهر مناسبی هم نداشت داخل آمد و در فشار این مردان محاصره شده بود. چند ثانیه هم نگذشته بود که پیرمرد سالخورده و محاصن سفیدی که به همراه کودکی که ظاهراً نوه‌ی ایشان بود از روی صندلی بلند شد و دست کودک را گرفت و او را هم بلند کرد به دختر خانم گفت بشین جوانان که این صحنه رو دیدند بی درنگ به پیرمرد گفتند شما چرا ما بلند می شویم. اما پیرمرد در جواب گفت:
ما انقلاب کردیم و جمهوری اسلامی را راه انداختیم که دیگر نگران امنیت ناموسمان نباشیم. ما انقلاب کردیم که ناموسمان در آرامش باشد و الا ما که همان بی غیرت ها و بی شرفهای قبل انقلاب هستیم.
این صحبت پیرمرد سکوت رو به قطار حکم فرما کرد و بعد از چند ثانیه خود پیرمرد ادامه داد: اگر دختری هم قطام وار وارد جامعه شد ما که نباید حرمله شویم دنبال ناموس دیگران بدویم. آن وقت ما با قاتلین امام حسین فرقی نداریم.اونها هم در صحرای کربلا دنبال ناموس اباعبدالله می دویدند.
صحبت پیرمرد که تمام شد اون دختر خانم هم خودش رو جمع و جور کرد و قطار هم رسیده بود به ایستگاه ولیعصر رسیده بود و من مجبور به پیاده شدن بودم


یه خاطره از شهید....

$
0
0
پشت میدون مین چند نفر داوطلب رفتند معبر باز کنند یکیشون چند قدم که رفت برگشت فکر کردم ترسیده .پوتین هاشو داد به یکی ،گفت تازه از تدارکات گرفتم حیفه،پابرهنه رفت.

رای دادن من واجب است!

$
0
0
خیلی خوشحالم که دقیقا در روز تولد من در سال 68 آقا یک همچین حکم بزرگی را داده اند:

مسئله اول در انتخابات‌. مساله این شخص وآن شخص نیست . مساله اول حضور شماست ... بر هر کسیکه به ملت ایران علاقمند است عقلا و شرعا واجب است که در انتخابات شرکت کند.

(۱۳۶۸/۰۹/۲۲) مقام معظم رهبری

یک فنجان شعر ناب

$
0
0
تو باید باشی...

شهر من رو به زوال است؛ تو باید باشی
دل من زیر سوال است؛ تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان می گفت
زندگی بی تو محال است؛ تو باید باشی

بازی ادامه دارد، نوبت به نام ماست/ ما تازه بعد "باختن"آغاز می شویم


در جنگهای تن به تن آغاز می شویم

این رسم ماست، در کفن آغاز می شویم
 
در ملتقای خون و خطر از شروع عشق

از انتهای خویشتن آغاز می شویم

آرام در قلمرو شب رخنه می کنیم

همپای صبح دفعتا آغاز می شویم

ققنوس وار آتشمان می زنند و باز

از لا به لای سوختن آغاز می شویم

بازی ادامه دارد، نوبت به نام ماست

ما تازه بعد باختن آغاز می شویم

آری، به رغم سایه سنگین سامری

یک روز از همین وطن آغاز می شویم

این شعرها طلیعه شورند صبر کن

وقتی تمام شد سخن، آغاز می شویم
 

امید مهدی نژاد


حالا که خرج کرب و بلایم به پای توست/ از سهم الارث مادری خود حساب کن

خسته شدم بریده ام آقا شتاب کن

یا انتخاب کن بخرم یا جواب کن

برگشتنم همان و فنا گشتنم همان

هرچه پل است پشت سر من خراب کن

رویم سیاه روز قیامت به جای من

بنشین و با خدا تو حساب و کتاب کن

نام مرا عزیز، میندازی از قلم

لطفی کن و بهشت حضور و غیاب کن

چله نشین میکده ی روضه ام کن و

این غوره های اشک مرا هم شراب کن
 
محشر وبال گردن تانم حلال کن

دست مرا بگیر و دوباره ثواب کن

در این بساط گریه مرا سیر می کند

آتش بزن بیا جگرم را کباب کن

حالا که خرج کرب و بلایم به پای توست

از سهم الارث مادری خود حساب کن

وحيد قاسمي


آن کس که می بايست با من همسفر باشد/ بايد کمی هم از خودم ديوانه تر باشد !


آن کس که می بايست با من همسفر باشد

بايد کمی هم از خودم ديوانه تر باشد !

ياری چنان چون «ويس» می خواهم که با عشق

انگيزه اش در کار سودا سر به سر باشد !

«شيری» که با آميختن با «آهو»يی مغموم

مصداق رويا گونه شير و شکر باشد

«ماه» ی که در عين ظرافت هر چه «عشق» اش گفت

فرما برد حتی اگر «شقالقمر» باشد

ياری که همچون شعرهای حضرت حافظ

نامش مرا ذکر شب و ورد سحر باشد

از خويش می پرسم ؟ کجا دنبال او هستی ؟

ـ هر جا که حتی ذره ای از او اثر باشد

می گويم و می دانم اين را کاين چنين ياری

در دفتر افسانه پردازان مگر باشد !

غلامرضا طریقی

در لابه لای کوچه تنهایی

$
0
0

این شعر را فلبداهه گفتم برای امام زمانم امید که مقبول افتد

در لابه لای کوچه تنهایی

در انتهای فصل پریشانی

می آید آنکه نقطه آغاز است

می آید آنکه محور پرگار است


میلاد امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف) مبارک

کارگزاران؛ اعتقادی به «اقتصاد مقاومتی» ندارند

$
0
0
«روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغيير سياستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همه‌ى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تكيه كردن بر نظرات غير كارشناسى، مضر است؛ اعتماد كردن به شيوه‌هاى تزريقىِ اقتصادهاى تحميلى شرق و غرب، مضر است. سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشه‌ى دنيا، آن گوشه‌ى دنيا متلاطم نشود.»رهبر معظم انقلاب

شکل گیری انقلاب اسلامی به عنوان پدیده ای در مقابل غرب با مختصات پارادایمی متفاوت و متضاد باعث شد که مدل اقتصادی متفاوتی نیز برای این اقتصاد تجویز شود. غرب اما در برابر جمهوری اسلامی از این حربه برای فشار بر ایران استفاده می کند. از طرفی پایه اقتصاد ایران نیز که توسط همین کشورهای استعمار گر بر اساس منافع خودشان طراحی شده بود مبتنی بر فروش نفت خام بود. بطوریکه رهبر انقلاب در سال 73 فرمودندآرزوى واقعى من- كه البته ممكن است به اين زوديها قابل تحقّق نباشد- اين است كه ما درِ چاههاى نفت را ببنديم و اقتصاد خود را براساس كالاها و محصولات غير نفتى بنياد نهيم. يعنى فرض كنيم اين كشور، كالايى به نام نفت ندارد. البته اين كار ممكن است در اين سالها و به اين زوديها عملى نباشد. زيرا دشمنان ايران در دوران رژيم وابسته و فاسد پهلوى، بيش از حدّ تصور خراب‏كارى كرده‏اند و چنان ملت و كشور ما را به نفت وابسته نموده‏اند كه نشود به اين آسانى چنين كارى را كرد. اما روزى بايد اين كار بشود و آن روز، روزى است كه ملت ايران بدون اينكه سرمايه‏ هاى خود را مفت و مجّانى به دست كسانى بدهد كه با كمال خباثت از ثروت ملى كشورها استفاده مى‏كنند، با تكيه بر امكانات ذاتى، روى پاى خودش بايستد.»

«آرزوی من این است که روزی در چاه‏های نفت بسته شود...» این جمله رهبر انقلاب البته نه تنها در آن زمان قابل حصول نبود بلکه برای تکنوکرات‌های مستقر در دولت هم فهم نشد. دولتی که اعتقادی به خارج کردن نفت از بودجه کشور نداشت و به خام فروشی نفت عادت کرده بود هیچ زمینه‌ای را فراهم نکرد.

نوع نگاه کارگزاران به اقتصاد به چند دلیل نتوانست کارایی لازم را برای اقتصاد ایران اسلامی به ارمغان بیاورد:

1)دلبستگی به اقتصاد لیبرال

دولت مردان کارگزارانی که عموما از جناح راست بودند و امروز به نام تیم نیاورانی مطرح هستند؛ نگاه شان به اقتصاد از نوع بازار آزاد بود و سویی «اقتصاد خصوصی» را «اقتصاد شخصی» ترجمه می کردند. شیفتگی آنها به مدل اقتصاد لیبرالی نه تنها در عمل بلکه در زبان نیز تکرار می شد و حسین مرعشی از اعضای حزب کارگزاران می گوید:«کارگزاران سازندگی حزب لیبرال دموکرات مسلمان است.» -حال اینکه آیا لیبرالیسم با اسلام جمع پذیر است یا خیر بحثی مجزا دارد- اما مدل هایی که این جریان برای اقتصاد تجویز می کردند نیز مبتنی بر اقتصاد لیبرالی و عموما کنزینی بود.

2)وابستگی به اقتصاد لیبرال

دولت کارگزاران بعد از جنگ تحمیلی روی کار آمد و از جمله کار ویژه هایش بازسازی مناطق آسیب دیده جنگی بود از طرفی دولت آیت الله هاشمی تمایل زیادی برای برقراری ارتباط با دنیا داشت و این دو دلیل باعث شد که ایشان به سمت وام گرفتن از صندوق بین المللی پول گرایش پیدا کند. صندوقی که برای وام دادن دولت ها را مجبور می کرد تا نسخه های تجویزی این صندوق را پیاده کنند و نتیجه پیاده سازی نسخه های وارداتی تعدیل اقتصادی دولت کارگزاران وابستگی ایران به اقتصاد لیبرالی و همچنین تورم 49.9 درصدی بود که مردم ایران را به سمت فشارهای وحشتناک اقتصادی هل داد.

رهبر انقلاب از ابتدا با گرفتن وام از صندوق بین المللی پول مخالف بود و این را نیز بارها اعلام کردند اما دولت هاشمی به این توصیه ها گوش نداد. رهبری در خصوص گرایش به جهانی شدن و وام گرفتن از صندوق بین المللی پول می فرمایند:«جهانى شدن، اسم خيلى قشنگى است و هر كشورى فكر ميكند بازارهاى جهانى به رويش باز ميشود. اما جهانى شدن به معناى تبديل شدن به يك پيچ و مهره‌اى در ماشين سرمايه‌دارى غرب، نبايد مورد قبول هيچ ملت مستقلى باشد. اگر قرار است جهانى شدن به معناى درست كلمه تحقق پيدا بكند، بايد كشورها استقلال خودشان - استقلال اقتصادى و استقلال سياسى - و قدرت تصميم‌گيرى خودشان را حفظ كنند؛ والّا جهانى شدنى كه ده‌ها سال پيش از طريق بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و سازمان تجارت جهانى و امثال اينها - كه همه ابزارهاى آمريكائى و استكبارى بودند - به وجود آمده، ارزشى ندارد. بنابراين، يك اصل مهم، مسئله‌ى استقلال است؛ كه اگر اين نباشد پيشرفت نيست، سرابِ پيشرفت است.»27اردیبهشت 88 در دیدار با دانشجویان کردستانی

ایشان همچنین با ذکر مثالی ثمره وام گرفتن از صندوق بین المللی پول را این گونه توضیح می‌دهند:«شايد اين را در يك جمع دانشجويى ديگر گفته باشم كه ماهاتير محمد، نخست وزير سابق مالزى - كه بسيار هم آدم پُركار و دقيق و جدى و پايبندى بود - به تهران آمد، به ديدن من هم آمد؛ همان اوقات بود كه تحولات گوناگونى در آسياى شرقى اتفاق افتاده بود؛ در مالزى، اندونزى و تايلند، و زلزله ى اقتصادى به وجود آمده بود. همين سرمايه دار صهيونيستى و بعد سرمايه دارهاى ديگر، با بازيهاى بانكى و پولى توانستند چند تا كشور را به برشكستگى بكشانند. در آن وقت ماهاتير محمد به من گفت: من فقط همين قدر به شما بگويم كه ما يك شبه گدا شديم! البته وقتى كشورى وابستگى اقتصادى پيدا كرد و خواست نسخه هاى اقتصادى بانك جهانى و صندوق بين المللى پول را عمل بكند، همين طور هم خواهد شد.

خود اين بانك جهانى و صندوق بين المللى هم يكى از بخشها و قطعه هاى اين پازل بزرگند. اين خيلى خطرناك است كه سر رشته ى تحولات جهانى دست باندهاى قدرت بين المللى باشد؛ كه امروز هست. اينها صهيونيستها و سرمايه دارهايند و عمدتاً هم در امريكا و در اروپايند.»

3)عدم اعتقاد به توانایی‌های داخلی

یکی از پایه های اقتصاد مقاومتی که مورد نظر رهبر انقلاب است؛ اقتصاد دانش بنیان است؛ دانشی که در داخل کشور بوجود آمده باشد و مبتنی بر نیروی داخلی باشد. رهبر انقلاب می فرمایند:«يكى از بخشهاى ما، اقتصاد است و خاصيت اقتصاد در يك چنين شرائطى، اقتصاد مقاومتى است؛ يعنى اقتصادى كه همراه باشد با مقاومت در مقابل كارشكنى دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانى كه ما داريم. به نظر من يكى از بخشهاى مهمى كه ميتواند اين اقتصاد مقاومتى را پايدار كند، همين كار شماست؛ همين شركتهاى دانش‌‌‌بنيان است؛ اين يكى از بهترين مظاهر و يكى از مؤثرترين مؤلفه‌‌‌هاى اقتصاد مقاومتى است؛ اين را بايد دنبال كرد.»

مدیران اقتصادی دولت کارگزاران هیچ اعتقادی به قدرت تولید علم داخلی نداشتند و عموم پروژه ها و خدمات این دولت به دست مهندسین خارجی اجرا می شد و قراردادهای نفتی نیز بصورت مشترک با شرکت های خارجی جلو می رفت. عدم توجه به توان داخلی و اعتقاد به خام فروشی باعث شد زنگنه که وزیر نفت وقت بود می گفت ما نیازی به صنایع پالایشی نداریم و همین باعث شد تا آرزوی رهبر انقلاب همچنان در حد آرزو باشد.

مدیرانی چون ترکان، زنگنه، مرعشی، نوبخت و... که تلاششان در هضم شدن اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی است و از سوی دیگر اعتقادی به توانایی های داخلی ندارند نمی توانند مجریان قابل قبولی برای اقتصاد مقاومتی باشند. همچنان که رهبر انقلاب فرموده اند:«روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغيير سياستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همه‌ى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تكيه كردن بر نظرات غير كارشناسى، مضر است؛ اعتماد كردن به شيوه‌هاى تزريقىِ اقتصادهاى تحميلى شرق و غرب، مضر است. سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشه‌ى دنيا، آن گوشه‌ى دنيا متلاطم نشود.»

در طریق عاشقی نقش جنون باید کشید

$
0
0
بردر میخانه اینجا غیر از این مکتوب نیست

«پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست»

رند را جز سر شکستن دیگرش محبوب نیست

هر که سر را نشکند امشب به ما منصوب نیست

می زنم امشب دل دریا به دریا بیشتر

بیقرارم، بیقرارم، امشب اما بیشتر

باز باران قطره قطره در تنم جان ریخته

برسر آشفته ام زلف پریشان ریخته

لیلة القدر است و دل اینجا فراوان ریخته

عاشق آن باشد که هستی پای جانان ریخته

در طریق عاشقی نقش جنون باید کشید

در بیابان بلا هم بیستون باید کشید

در مسیر منزل لیلی که پرپر بهتراست

راه پیمودن نه با پا بلکه با سر بهتراست

سروده دوست عزیزم مهدی چراغ زاده

درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن

$
0
0

درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن
سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،
تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن

به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن

شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن

لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن...........

شعری از علیرضا بدیع


پی نوشت:

حال و روز این روزهایم چندان خوب نیست و از این موضوع تنها یک دوست عزیزم خبر دارد. دیروز برای آرامش و تسکین من این شعر را برایم فرستاد. گذاشتم روی وبلاگ باقی دوستان هم استفاده کنند.

البته دعا برای بهبود وضعیت بنده رو فراموش نکنید

یاعلی


شعر طنز:: بعد ناهار، شعر می چسبد/ بغل یار، شعر می چسبد

$
0
0

بعد ناهار، شعر می چسبد
بغل یار، شعر می چسبد

در کلاسی که دیر می گذرد
یا سرِ کار، شعر می چسبد

چسب رازی فقط نمی چسبد
چای، سیگار، شعر می چسبد

پشت نیسان آبی َم بنویس
با تو سالار، شعر می چسبد

سیّدی بنده منتظر هستم
ساعت چار، شعر می چسبد


پی نوشت: این شعر از عباس نقدی‌پور است که واقعا برای عوض شدن حال و هوا می چسبه. نمی دونم چرا حالم دری بری شده این ایام. خدایا کمکم کن!

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب/ سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

$
0
0

چند روز پیش توفیقی حاصل شد و با دو تن از دوستان خیلی خوبم در دوران دانشجویی قراری گذاشتیم و بیرون رفتیم. در پارکی نشسته بودیم و دخترکی 8 ساله جلو نیمکت ما امد.

اصرار داشت که عمو عمو یه فال بخر! یه فال همش؛ 500تومن بیشتر نیست!

چنان لب آستینم رو می کشید که گفتم اگر نخرم هزینه پاره شدن لباسم بیشتر از آن 500تومن می شود. دست کردم جیبم و یه فال خریدم ولی اون موقع زیاد در متنش دقیق نشدم و بی توجه فال رو تو جیبم گذاشتم.

امروز صبح ساعت 5:30 دقیقه از خونه بیرون اومدم و تو راه یاد اون فال افتادم و از جیبم در آوردم. متن فال این بود:

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست/بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب/سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین/نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر/ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر/که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد/که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/که این عجوز عروس هزاردامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گُل/بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ/قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

این دو بیت بلد شده اصل فال بود. پایین این فال نوشته بود: "دنیا ارزش این همه خودخوری و رنج و زحمت را ندارد، قدری چشمانت را باز کن. به این دنیا و آمال و آرزوهای آن اطمینان نداشته باش، بلکه از فرصت ها نهایت بهره بگیر و حسرت کم و زیاد ثروت و مقام را مخور تا راحت شوی و به آرامش دست یابی. انشالله"

پی نوشت:

کلا به فال این مدلی عقیده ندارم. ولی با این شعر خیلی حال کردم!

عیال پیر خراباتیان...

واقعا چنین دختری وجود ندارد؟!

$
0
0
دوستانی که خانواده ما را می شناسند می دانند که سطح مذهبی بودن خانواده ما چقدر است -البته ظاهر باطن که "الله اعلم است"- در طایفه ما رسم است که پسر در 21 و 22 سالگی ازدواج می کند؛ یعنی الان وقت ازدواج من گذشته است. دیروز با دوستی بحثم شد. در مورد ازدواج و گزینه مناسب!
گفت: یه گزینه مذهبی برای تو خوب است!
گفتم: مذهبی بودن کافی نیست!
گفت: محجبه است!
گفتم: محجبه بودن هم کافی نیست!
گفت: خب تو مگر چه توقعی داری از همسزت؟
گفتم: من زنی می خواهم که وقتی گفتیم ما میخواهیم اسلامی ازدواج کنیم، ان‌قلت نیاورد!
گفت: مگر کسی غیر از این می خواهد؟
گفتم: نه ولی همه در حرف به این اعتقاد دارند!
گفت: آخه بچه جون اسلامی زندگی کردن مگر غیر از حجب و حیا و عفاف است؟
گفتم: اینها هست و غیر از این هم هست؟
گفت: مثلا؟
گفتم: مثلا اگر گفتم نمی خواهم عروسی بگیرم؛ با یک ولیمه ساده سر خونه و زندگی برم؛ نه نیاره!
اگه بجای حلقه طلا، یه حلقه نقره گرفتیم نه نیاره!
اگه توی هر عید بجای یه تیکه طلا یک شاخه گل دادم خودش رو اخمالو نکنه!
قبول داشته باشه که همه اینها به شروع یه زندگی با چند میلیون بدهی نمی ارزه!
زندگی به ماهو زندگی رو قبول داشته باشه نه حواشی خاله زنکی رو!
مراسمات بی خودی رو!
و البته سبک زندگی اسلامی در بعد از استقلال!
با ابزار آلات و وسایل ایرانی؛ "نه خارجی"!
بدون وسایل برقی اضافی که هیچ موقع هم استفاده نمیشه!
داشتم ادامه می دادم که صحبتم رو قطع کرد.
گفت: چنین دختری وجود نداره! کدوم دختری این مدلی ازدواج می کنه؟
گفتم: حضرت زهرا دختر نبود؟ اینکه میگم اسلامی زندگی کنه یعنی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را فقط در حرف قبول نداشته باشه بلکه در عمل از رفتار ایشون تبعیت کنه!
بعدش گفتم پس این همه رفیقای من که اینطوری ازدواج می کنن از توی مریخ دختر آوردن؟
بعد شروع کردم یکی یکی شمردن. فلانی و فلانی و فلانی....
گفت: اگه از این دخترا گیرت اومد ما رو خبر کن!
و بحث ما تموم شد

پی نوشت:
البته این همه ویژگی ها نیست ولی دوست ما تا به همین جا رسید گفت بلند شو کاسه کوزت رو جمع کن!
پی نوشت2:
آنچه بنده در بالا نوشته ام آن نیست که من از یک دختر بخواهم بلکه آن است که یک دختر باشد! یعنی این فرهنگ در او نهادینه شده باشد و بر عکس خیلی از دوستان که اعتقاد دارند همچین دخترانی وجود ندارند معتقدم که اتفاقا وجود دارند.
پی نوشت3:
این پُست به من ثابت کرد چقدر از دوستانی که سبک زندگی دینی لق لقه هر روزه زبانشان است به آن باور دارند.

شبهای ماه رمضان "مناجات منظومه امیرالمومنین(ع)"را از دست ندهید

$
0
0
اگر دلتان شکست ما را هم فراموش نکنید:

مناجات منظومه با صدای حاج مهدی سماواتی ی چیز دیگه اس که از لینک زیر می تونید دانلودش کنید:

مناجات منظومه با نوای حاج مهدی سماواتی/بخش اول

مناجات منظومه با نوای حاج مهدی سماواتی/بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَکَ الحَمدُ یا ذَالجودِ و المَجدِ و العُلی تَبارَکتَ تُعطی مَن تَشاءُ و تَمنَعُ 

ستایش مخصوص توست ای خدای بخشش و بزرگی ،بزرگواری ترا سزد که به هر که خواهی عطا کنی یا منع کنی 

الهی و خلّاقی و حِرزی و مَوئلــی اِلیکَ لَدَی الاِعسارِو الیُسرِ اَفزَعُ 

ای خدای آفریننده من و نگهبان و پناه من ، در هر حال سختی و آسودگی بسوی تو مینالم 

الهی لَئِن جَلَّت و جَمَّت خَطیئَتــــی فَعَفوکَ عَن ذَنبی اَجَلُّ و اَوسَعُ 

ای خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسیار است باز عفو وبخشش تو از گناه من بزرگتر و وسیع ترست 

الهی لَئن اَعطَیتُ نَفسی سُؤلَهــا فَها اَنا فی رَوضِ النَّدامـــةِ اَرتَعُ 

ای خدا اگر من خواهشهای نفسم را پیروی کرده ام اکنون در مرغزار پشیمانی چَرا می کنم 

الهی تَری حالی و فَقری و فاقَتـــی و اَنتَ مُناجاتی الخَفیَةَ تَسمَعُ 

ای خدا تو حال زار مرا می بینی و از فقر و پریشانیم آگاهی و تو مناجات و راز ونیاز پنهانم را می شنوی 

الهی فَلاتَقطَع رَجائی ولا تُزِغْ فُؤادی فَلی فی سَیبِ جودکَ مَطمَعٌ 

ای خدا امید مرا از درگاه کرمت قطع نکن و دلم را تاریک مگردان که چشم امیدم همه بر عطای بی انتهای توست 

الهی لَئِن خَیَّبتَنــی اَو طَرَدتَنــــــی فَمَن ذَالَّذی اَرجو ومَن ذا اُشَفِّعُ 

ای خدا اگر مرا نومید کنی یا از ردگاهت برا نی! دیگر به چه کسی امیدوار باشم و که را نزد تو شفیع آورم؟ 

الهی اَجِرنی مَن عذابــکَ اِنَّنــــی اَســیرٌ ذَلــــیلُ خائِفٌ لَکَ اَخْضَعُ 

ای خدا مرا از قهر و عذابت در پناه خود گیر که من بنده ی اسیر و ذلیل تو ام و خاضع و ترسان به درگاه تو 

الهی فَانِسنی بِتَلقینِ حُجَّتــــی اِذا کانَ لی فی القَبرمَثوًی ومَضجَعُ 

ای خدا به من حجتی بیاموز که مرا مایه انس و آرامی گردد در آن ساعت سخت که قبر ،منزل و خوابگاه من خواهد بود 

الهی لَئِن عَذَّبتَنی اَلفَ حِجَّــــةٍ فَحَبلُ رَجائی مِنکَ لا یَتَقَطَّعُ 

ای خدا اگر مرا هزار سال عذاب کنی باز رشته ی امیدم از رحمتت قطع نخواهد گشت 

الهی اَذِقنــــی طَعمَ عَفوکَ یَومَ لا بَنونَ و لا مالٌ هُنالِــــکَ یَنفَــعُ 

ای خدا شیرینی و لذت عفوت را روزی به من بچشان که مال و فرزندان را در آن روز سودی نخواهد بود! 

الهی لَئن لَم تَرعَنی کُنتُ ضائِعًا و اِن کُنتَ تَرعانی فَلَستُ اُضَیِّعُ 

ای خدا اگر به کرمت رعایت حال من نکنی کارم ضایع است و گر از لطف رعایتم کنی تباه نخواهم گشت 

الهی اِذا لَم تَعفُ عَن غَیر مُحسِنٍ فَمَن لِمُسیئٍ بِالهَوی یَتَمَتَّعُ 

ای خدا اگر غیر از نیکو کار را عفو نکنی و نبخشی پس آنان را که به هوای نفس آلوده اند که خواهد بخشید؟ 

الهی لَئن فَرَّطتُ فی طَلَب التُّقی فَها اَنا اِثــْرَالعَفوِ اَقفوا و اَتبَـعُ 

ای خدا اگر من در راه تقوی کوتاهی کردم اینک از پی عفو و بخشش بی حساب تو می آیم 

الهی لَئِن اَخطَاتُ جَهلاً فَظالَما رَجَوتُکَ حَتّی قیلَ ما هُوَ یَجزَعُ 

ای خدا اگر من از روی جهل و نادانی خطاها کرده ام امیدم به کرمت بسیار بوده تا آنجاکه گویند بی باک است 

الهی ذنوبی بَذَّتِ الطَودَ و اَعْتَلَتْ وصَفحُکَ عَن ذَنبی اَجَلُّ و اَرفَعُ 

ای خدا گناهان من از کوههای بلند افزون وبالاتر است و عفو وبخشش تو از گناه من بسی بزرگتر و بلندتر است 

الهی یُنَجّی ذِکرُ طَولِکَ لَوعَتــــی و ذِکرُ الخَطایا العَینَ مِنّی یُدَمِّعُ 

ای خدا یاد لطف و احسان تو سوز دل و پریشانیم را آرام میکند و یاد خطاها و گناهان دیده ام را گریان می سازد 

الهی اَقِلنی عَثْرَتی وامْحُ حَوْبَتی فَاِنّی مُقِـرٌ خائِـــــفُ مُتَضَـــــرِّعٌ 

ای خدا از خطایم در گذر و گناهم را محو کن زیرا من به گناه خود مقر و از آن ترسان و بدرگاه تو نالانم 

الهی اَنِلنی مِنـــــکَ رَوحاً و راحَة  فَلَستُ سِوی اَبوابَ فَضلَکَ اَقْرَعُ 

ای خدا به من نشاط و آرامش خاطر عطا کن که من جز درهای فضل و کرمت را نمی کوبم 

الهی لَئِن اَقْصَیتَنی اَو اَهَنتَنـی فَما حیلَتی یا رَبِّ اَم کَیفَ اَصنَعُ 

ای خدا اگر تو مرا از درگاه کرمت برانی یاخوار گردانی پس چه چاره اندیشی و چه کار توانم کرد؟ 

الهی حَلیفُ الحُبِّ فی اللَّیلِ ساهِرٌ یُناجی و یَدعو و المُعَفَّلُ یَهجَعُ 

ای خدا آنکه مشتاق توست همه شب بیدار است و به مناجات و دعا مشغول و غافلان تا به صبح بیدارند 

الهی و هذا الخَلقُ ما بَینَ نائـــِمٍ و مُنْتَبِـــهٍ فـــی لَیلَةٍ یَتَضــــرَّعُ 

ای خدا این مخلوق ضعیف بین خواب و بیداریست و بسی به درگاهت ناله و تضرع می کنند 

و کُلُّهُـــم یَرجو نَوالــــــَکَ راجیاً لِرَحمَتکَ العُظمی وفی الخُلدِ یَطمَعُ 

و همه به احسانت چشم دارند و به رحمت بی پایانت امید دارند و به بهشت جاویدت طمع بسته اند 

الهی یُمَنّینـــی رَجائـــی سَلامَــةً و قُبـــحُ خَطیئاتی عَلَـــیَّ یُشَنِّـــعُ 

ای خدا امیدواریم به لطف تو مرا نوید سلامت می دهد ولی قبایح اعمال مرا به سرزنش و رسوایی می کشاند 

الهی فَاِن تَعفو فَعَفوَکَ مُنقَــــذی و اِلّــا فَبِالذَنـــبِ المُدَمِّرِ اُصـــرَعُ 

ای خدا اگر مرا ببخشی عفو تو نجات بخش من است و گرنه من به گناه مهلک هلاک خواهم شد 

الهی بِحَقِّ الهاشِمیِّ مُحَمَّـــدٍ وَ حُرمَةِ اَطهارِ هُــم لَـــکَ خُضَّــــعٌ 

ای خدا به حق پیامبر هاشمی نسب حضرت محمد(ص) و به حرمت بندگان پاکت که نزد تو خاضع وخاشعند 

الهی بِحَقِّ المُصطفی و ابنِ عَمِــهِ وَ حُرمَةِ اَبــــرارٍ هُـــمُ لَکَ اَخضَــــعُ 

ای خدا به حق حضرت مصطفی و پسر عمش علی(ع) و احترام نیکان متواضع 

وَ لا تَحْرِمَنّی یا الهـــی و سَیِّـــدی شَفاعَتُهُ الکُبــــری فَذاکَ المُشَفَّـــعُ 

ای خدای من و ای سید و مولای من مرا از شفاعت کبرای پیغمبرت محروم مگردان که شفاعت او پذیرفته است 

و صَــلِّ عَلَیهِم ما دَعــاکََ مُــوَحِّــدٌ وَ ناجاکَ اَخیـــارٌ بِبابِــکَ رُکَّـــعُ 

و درود فرست بر محمد و آلش مادامی که نیکان و موحدان، دعا و مناجات کنند و بدرگاهت راکع باشند

Viewing all 168 articles
Browse latest View live