شکل گیری انقلاب اسلامی به عنوان پدیده ای در مقابل غرب با مختصات پارادایمی متفاوت و متضاد باعث شد که مدل اقتصادی متفاوتی نیز برای این اقتصاد تجویز شود. غرب اما در برابر جمهوری اسلامی از این حربه برای فشار بر ایران استفاده می کند. از طرفی پایه اقتصاد ایران نیز که توسط همین کشورهای استعمار گر بر اساس منافع خودشان طراحی شده بود مبتنی بر فروش نفت خام بود. بطوریکه رهبر انقلاب در سال 73 فرمودند:«آرزوى واقعى من- كه البته ممكن است به اين زوديها قابل تحقّق نباشد- اين است كه ما درِ چاههاى نفت را ببنديم و اقتصاد خود را براساس كالاها و محصولات غير نفتى بنياد نهيم. يعنى فرض كنيم اين كشور، كالايى به نام نفت ندارد. البته اين كار ممكن است در اين سالها و به اين زوديها عملى نباشد. زيرا دشمنان ايران در دوران رژيم وابسته و فاسد پهلوى، بيش از حدّ تصور خرابكارى كردهاند و چنان ملت و كشور ما را به نفت وابسته نمودهاند كه نشود به اين آسانى چنين كارى را كرد. اما روزى بايد اين كار بشود و آن روز، روزى است كه ملت ايران بدون اينكه سرمايه هاى خود را مفت و مجّانى به دست كسانى بدهد كه با كمال خباثت از ثروت ملى كشورها استفاده مىكنند، با تكيه بر امكانات ذاتى، روى پاى خودش بايستد.»
«آرزوی من این است که روزی در چاههای نفت بسته شود...» این جمله رهبر انقلاب البته نه تنها در آن زمان قابل حصول نبود بلکه برای تکنوکراتهای مستقر در دولت هم فهم نشد. دولتی که اعتقادی به خارج کردن نفت از بودجه کشور نداشت و به خام فروشی نفت عادت کرده بود هیچ زمینهای را فراهم نکرد.
نوع نگاه کارگزاران به اقتصاد به چند دلیل نتوانست کارایی لازم را برای اقتصاد ایران اسلامی به ارمغان بیاورد:
1)دلبستگی به اقتصاد لیبرال
دولت مردان کارگزارانی که عموما از جناح راست بودند و امروز به نام تیم نیاورانی مطرح هستند؛ نگاه شان به اقتصاد از نوع بازار آزاد بود و سویی «اقتصاد خصوصی» را «اقتصاد شخصی» ترجمه می کردند. شیفتگی آنها به مدل اقتصاد لیبرالی نه تنها در عمل بلکه در زبان نیز تکرار می شد و حسین مرعشی از اعضای حزب کارگزاران می گوید:«کارگزاران سازندگی حزب لیبرال دموکرات مسلمان است.» -حال اینکه آیا لیبرالیسم با اسلام جمع پذیر است یا خیر بحثی مجزا دارد- اما مدل هایی که این جریان برای اقتصاد تجویز می کردند نیز مبتنی بر اقتصاد لیبرالی و عموما کنزینی بود.
2)وابستگی به اقتصاد لیبرال
دولت کارگزاران بعد از جنگ تحمیلی روی کار آمد و از جمله کار ویژه هایش بازسازی مناطق آسیب دیده جنگی بود از طرفی دولت آیت الله هاشمی تمایل زیادی برای برقراری ارتباط با دنیا داشت و این دو دلیل باعث شد که ایشان به سمت وام گرفتن از صندوق بین المللی پول گرایش پیدا کند. صندوقی که برای وام دادن دولت ها را مجبور می کرد تا نسخه های تجویزی این صندوق را پیاده کنند و نتیجه پیاده سازی نسخه های وارداتی تعدیل اقتصادی دولت کارگزاران وابستگی ایران به اقتصاد لیبرالی و همچنین تورم 49.9 درصدی بود که مردم ایران را به سمت فشارهای وحشتناک اقتصادی هل داد.
رهبر انقلاب از ابتدا با گرفتن وام از صندوق بین المللی پول مخالف بود و این را نیز بارها اعلام کردند اما دولت هاشمی به این توصیه ها گوش نداد. رهبری در خصوص گرایش به جهانی شدن و وام گرفتن از صندوق بین المللی پول می فرمایند:«جهانى شدن، اسم خيلى قشنگى است و هر كشورى فكر ميكند بازارهاى جهانى به رويش باز ميشود. اما جهانى شدن به معناى تبديل شدن به يك پيچ و مهرهاى در ماشين سرمايهدارى غرب، نبايد مورد قبول هيچ ملت مستقلى باشد. اگر قرار است جهانى شدن به معناى درست كلمه تحقق پيدا بكند، بايد كشورها استقلال خودشان - استقلال اقتصادى و استقلال سياسى - و قدرت تصميمگيرى خودشان را حفظ كنند؛ والّا جهانى شدنى كه دهها سال پيش از طريق بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و سازمان تجارت جهانى و امثال اينها - كه همه ابزارهاى آمريكائى و استكبارى بودند - به وجود آمده، ارزشى ندارد. بنابراين، يك اصل مهم، مسئلهى استقلال است؛ كه اگر اين نباشد پيشرفت نيست، سرابِ پيشرفت است.»27اردیبهشت 88 در دیدار با دانشجویان کردستانی
ایشان همچنین با ذکر مثالی ثمره وام گرفتن از صندوق بین المللی پول را این گونه توضیح میدهند:«شايد اين را در يك جمع دانشجويى ديگر گفته باشم كه ماهاتير محمد، نخست وزير سابق مالزى - كه بسيار هم آدم پُركار و دقيق و جدى و پايبندى بود - به تهران آمد، به ديدن من هم آمد؛ همان اوقات بود كه تحولات گوناگونى در آسياى شرقى اتفاق افتاده بود؛ در مالزى، اندونزى و تايلند، و زلزله ى اقتصادى به وجود آمده بود. همين سرمايه دار صهيونيستى و بعد سرمايه دارهاى ديگر، با بازيهاى بانكى و پولى توانستند چند تا كشور را به برشكستگى بكشانند. در آن وقت ماهاتير محمد به من گفت: من فقط همين قدر به شما بگويم كه ما يك شبه گدا شديم! البته وقتى كشورى وابستگى اقتصادى پيدا كرد و خواست نسخه هاى اقتصادى بانك جهانى و صندوق بين المللى پول را عمل بكند، همين طور هم خواهد شد.
خود اين بانك جهانى و صندوق بين المللى هم يكى از بخشها و قطعه هاى اين پازل بزرگند. اين خيلى خطرناك است كه سر رشته ى تحولات جهانى دست باندهاى قدرت بين المللى باشد؛ كه امروز هست. اينها صهيونيستها و سرمايه دارهايند و عمدتاً هم در امريكا و در اروپايند.»
3)عدم اعتقاد به تواناییهای داخلی
یکی از پایه های اقتصاد مقاومتی که مورد نظر رهبر انقلاب است؛ اقتصاد دانش بنیان است؛ دانشی که در داخل کشور بوجود آمده باشد و مبتنی بر نیروی داخلی باشد. رهبر انقلاب می فرمایند:«يكى از بخشهاى ما، اقتصاد است و خاصيت اقتصاد در يك چنين شرائطى، اقتصاد مقاومتى است؛ يعنى اقتصادى كه همراه باشد با مقاومت در مقابل كارشكنى دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانى كه ما داريم. به نظر من يكى از بخشهاى مهمى كه ميتواند اين اقتصاد مقاومتى را پايدار كند، همين كار شماست؛ همين شركتهاى دانشبنيان است؛ اين يكى از بهترين مظاهر و يكى از مؤثرترين مؤلفههاى اقتصاد مقاومتى است؛ اين را بايد دنبال كرد.»
مدیران اقتصادی دولت کارگزاران هیچ اعتقادی به قدرت تولید علم داخلی نداشتند و عموم پروژه ها و خدمات این دولت به دست مهندسین خارجی اجرا می شد و قراردادهای نفتی نیز بصورت مشترک با شرکت های خارجی جلو می رفت. عدم توجه به توان داخلی و اعتقاد به خام فروشی باعث شد زنگنه که وزیر نفت وقت بود می گفت ما نیازی به صنایع پالایشی نداریم و همین باعث شد تا آرزوی رهبر انقلاب همچنان در حد آرزو باشد.
مدیرانی چون ترکان، زنگنه، مرعشی، نوبخت و... که تلاششان در هضم شدن اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی است و از سوی دیگر اعتقادی به توانایی های داخلی ندارند نمی توانند مجریان قابل قبولی برای اقتصاد مقاومتی باشند. همچنان که رهبر انقلاب فرموده اند:«روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغيير سياستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همهى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تكيه كردن بر نظرات غير كارشناسى، مضر است؛ اعتماد كردن به شيوههاى تزريقىِ اقتصادهاى تحميلى شرق و غرب، مضر است. سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشهى دنيا، آن گوشهى دنيا متلاطم نشود.»