آیا یک توافق هستهای بد در راه است؟!
اواخر سال گذشته بود که در یادداشتی از سیاست رسانهای دولت در مسائل مختلف سیاسی- اجتماعی کشور نوشتم. در آن یادداشت با عنوان «جایگاه نظریه «برجستهسازی» در سیاست رسانهای دولت روحانی» به بررسی راهکارهای دولت روحانی برای برونرفت از مسائل مختلف اشاره کردم. بعد از آن به بررسی همزمانی «طرح مرحله دوم هدفمندی یارانهها با روز ملی فناوری هستهای و سالروز شهادت شهید آوینی که به هفته هنر مشهور است پرداختم». در آن ایام به این مساله اشاره کردم که دولت با سیاست برجستهسازی رسانهای، قسمتی از واقعیات اجتماعی را از ذهن مخاطبان دور میکند و این یک رویه حسابشده در دولت است.
پس از آن در اوایل شهریور ماه و پس از سخنرانی آقای رئیسجمهور و ذکر آن جمله تعجببرانگیز که «یک عده شعار میدهند ولی بزدل سیاسیاند؛ هر وقت میخواهد مذاکره شود یک عده میگویند داریم میلرزیم؛ خب! به جهنم، بروید یک جای گرم پیدا کنید.» نیز رسانهها بهجای آنکه به دادگاه مهدی هاشمی و موضوع کرسنت بپردازند تمام تلاششان را کردند تا هر چه بیشتر این جمله رئیسجمهور را اکو کنند. در آن ایام یادداشت «شذوذات روحانی را جدی نگیرید!» را نگاشتیم و تاکید کردیم رسانهها و مردم نباید در پازل رسانهای دولت بازی بخورند اما امروز این مساله به مراتب بیش از پیش احساس میشود. لازم است ابتدای امر توضیح مجملی از نظریه برجستهسازی داده شود و سپس به مساله امروز بپردازیم.
در بین اندیشمندان حوزه رسانه نظریات مختلفی از کم تاثیری رسانه بر مخاطب تا تاثیر فوقالعاده رسانه و رفتار منفعلانه مخاطب دیده میشود که هیچ یک دارای طرفداران کامل برای خود نیست اما در این بین نظریه «برجستهسازی-Agenda setting theory» «دونالد شاو» و «مککومبز مکسول» مورد اقبال عموم اندیشمندان قرار گرفته است.
نظریه برجستهسازی اشاره به تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش ما و تعیین اولویتهای ذهنی مخاطب با بزرگ کردن بعضی رویدادها در قالب خبر، گزارش و... دارد. رسانهها (چه صوتی و تصویری از نوع رادیو و تلویزیون و چه نوشتاری مثل روزنامهها و سایتهای اینترنتی و...) با تمرکز روی بعضی رویدادها تلاش میکنند بر آگاهی و اطلاعات مردم تأثیر دلخواه بگذارند و اولویت رسانهها را نیز دولت، سیاستمداران، مسؤولان رسانه و... تعیین میکنند.
رسانهها البته نمیتوانند «چگونه» فکرکردن را تحمیل کنند، مخاطبان هشیار از این توان برخوردارند که بر مبنای منطق و دیدگاه انتقادی خود دست به انتخاب بزنند اما میتوانند (و توانستهاند) تعیین کنند مردم «درباره چه موضوعی» فکرشان مشغول باشد و چه چیز مساله ما بشود. توجه داشته باشیم اولویتها، همیشه توسط زمینهها و موقعیتهای اجتماعی تعیین نمیشود.
با برجستهسازی و تکرار و تکرار اخباری که تنها بخشی از واقعیت را دارد و نیمه پنهانش از نظرها محو است، افکار عمومی مهندسی میشود. به مسائل و موضوعات دیگر اصلاً توجه نمیشود و گویی غیر از روایت مورد اشاره، هیچ واقعه دیگری که به سرنوشت ما مربوط باشد وجود نداشته و ندارد.
گلادیس انگل لنگ و کورت لنگ فرآیند برجستهسازی را به 6 مرحله تقسیم میکنند:
1- اهمیت رویدادها: مطبوعات بعضی رویدادها یا فعالیتها را پراهمیت و آنها را بارز میسازند.
2- پوشش متفاوت: موضوعات متفاوت برای جلب توجه، به نوع و میزان پوشش متفاوتی نیاز دارند.
3- موضوعات قالبدار: رویدادهای مورد توجه باید قالبدار باشند یا باید حوزهای از معانی به آنها داد به طوری که قابل فهم شوند.
4- زبان: زبان مورد استفاده رسانهها میتواند بر درک اهمیت موضوع اثر بگذارد. مثلا چرخش از اشاره اولیه «کاری غیراخلاقی» به واژه «افتضاح» اهمیت بیشتری به موضوع میدهد.
5- نمادهای ثانویه: رسانهها رویدادهایی را که مورد توجه عموم قرار گرفتهاند به نمادهای ثانویه وصل میکنند که موقعیت آنها در منظر سیاسی بهخوبی قابل تشخیص است.
6- اظهارات اشخاص: هنگامی که اشخاص معروف و معتبر راجع به موضوعی صحبت میکنند، فرآیند برجستهسازی شتاب پیدا میکند.
در هفتههای اخیر ما شاهد بروز 4 پدیده مهم سیاسی- اجتماعی بودهایم تا آنجا که مخاطبان را وادار به کنش اجتماعی کرد. پدیدههایی که ضریب توجه دولت و رسانههای حامی آن به این موضوع یکسان نبوده است.
بورسیهها بهانهای بود که در ماه اول جهت حمله به دولت قبل دستاویز شده بود و بعدها با پوشش متفاوت رسانهای، در قالب عدالتطلبی دولت مطرح شد و کمکم به فساد دولت اصولگرا بدل شد و نمادهای دیگری بدان الصاق شد از جمله آنکه حمله مجلس به فرجیدانا به واسطه مطرح شدن آن بوده است.
در این ایام همزمان با معرفی وزیر پیشنهادی دولت به مجلس، این دو مساله (بورسیهها و وزیر پیشنهادی) با هم دوباره در صدر اخبار قرار گرفت- اگرچه بعد از این همه جاروجنجال دولت و رسانههایش در مورد 3000 بورسیه غیرقانونی تنها 36 مورد آن مغایر با قانون تلقی شد- و برای داغتر شدن موضوع در رسانهها شب پیش از رأیگیری، حسامالدین آشنا، مشاور فرهنگی رئیسجمهور- که اتفاقا در حوزه رسانه و ارتباطات تخصص دارد- در صفحه شخصی فیسبوک خود با اشاره به جلسه فردای رای اعتماد به وزیر پیشنهادی دولت نوشت: «نمایندگان محترم مجلس فردا انتخابی راهگشا را در پیش رو دارند. این عزیزان میتوانند: *-میان رفتن زیر بار سلطه گفتمانی اقلیت مطلق پایداری و استقلال مجلس از افراطگرایان یکی را انتخاب کنند. **- میان راهبرد همراهی یا عدم همراهی قوا یکی را انتخاب کنند.***- میان خواسته دانشگاهیان و خواستههای باج خواهان یکی را انتخاب کنند. آقای دکتر نیلیاحمدآبادی وزیر پیشنهادی ریاستجمهوری نه اهل فتنه است نه بیتجربه و نه ناشناخته؛ او یک جرم بیشتر ندارد؛ دانشگاه را برای دانشگاهیان میخواهد نه برای سیاستمداران.» این صحبتهای آشنا از طرف رسانههای مختلف با عنوان «توهین آشنا به نمایندگان مجلس» تلقی شد در حالی که مطرح کردن آن تنها بهواسطه شلوغ کردن فضای رسانهای بود چه آنکه دولت خود میدانست نیلیاحمدآبادی رأی نخواهد آورد و یک تهدید را برای خود تبدیل به فرصت کرد و امروز از در مظلومنمایی بیان میکند «نمیگذارند ما کار بکنیم» حال آنکه میخواهند با این موضوعات مساله دیگری را از اولویت ذهنی جامعه پاک کنند.
اما مساله سوم و مهمتر که میتوان آن را یک برنامهریزی حساب شده رسانههای غربی دانست که رسانههای دولت و دولتمردان خواسته یا ناخواسته روی آن موجسواری کردند و باقی رسانهها نیز مجبور به پوشش واقعیات اجتماعی شدند، موضوع اسیدپاشی بود. اگرچه پیشتر نیز مساله اسیدپاشی وجود داشت اما این بار نحوه پوشش رسانهای غرب و رسانههای دولتی از این مساله به نحو دیگری بود.
رسانههایی که چند سال پیش تلاش کردند به بهانه حقوق بشر، آمنه بهرامی را از حکم قصاص اسیدپاشش منصرف کنند این بار از برخورد قاطع با اسیدپاشان صحبت میکردند؛ پخش گزارشهای ویژه در رسانههای ضدانقلاب و بزرگنمایی مساله، ایجاد ترس و تشویش در اذهان عمومی از یک سو و الصاق اسیدپاشی به مسائل ثانویه همچون قانون امر به معروف و نهی از منکر و در نهایت اظهارنظرهای رجال سیاسی و در صدر آن آقای رئیسجمهور در سفر زنجان که گفت: «نباید به بهانه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ناامنی ایجاد شود» از سوی دیگر این مساله را به قدری به موضوع اول رسانهها تبدیل کرد که تجمعاتی را نیز از سوی مردم در پی داشت. جالب آنکه در پازل رسانهای غرب اولین رسانههایی که در داخل به این موضوع دامن زده و آن را به مساله امر به معروف گره زدند، خبرگزاریهای دولتی بودند.
و مساله چهارم که البته در رسانههای داخلی کمتر بدان پرداخته شد اما در رسانههای خارجی و ضدانقلاب پوشش وسیعی داشت قصاص ریحانه جباری بود- دختری که با چاقو فردی را کشته بود- بهطوری که در تلویزیونهای بیبیسی، سیانان، صدای آمریکا، من و تو و... به عنوان خبر اول؛ همراه با گزارشهای تحلیلی به آن پرداخته شد.
در میان انبوه این اخبار و تحلیلها آنچه مخاطب از آن بیاطلاع میماند یا اولویت پرداخت بدان نمیدهد، مذاکرات هستهای ایران و 1+5 است؛ مذاکراتی که امروز به مرحله حساسی رسیده است. گویی رسانههای غربی، رسانههای دولت و دولت میگویند مردم باید به بورسیهها، وزیری که میدانند رأی نمیآورد، اسیدپاشی و قصاص ریحانه جباری فکر کنند و در موردش حرف بزنند ولی نباید به مساله هستهای فکر کنند و در موردش حرف بزنند.
عدم توجه رسانهها به مساله هستهای و در اولویت چندم قرار گرفتن آن در حالی است که خبرها و مصاحبهها نشان از قطعی شدن یک توافق آن هم به سود طرف غربی میدهد.
3آذر 92 در حالی که رسانه ملی نیز در یک غافلگیری در بازی دولت قرار گرفت و جشن هستهای به پا کرد، رئیسجمهور محترم و وزیر محترم امور خارجه اعلام کردند حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شد؛ حال آنکه بعد از انتشار بیانیه اقدام مشترک در هیچ جای آن این موضوع لحاظ نشده بود و امتیازات نامتوازن بسیاری بود که باعث شد کارشناسان بیانیه اقدام مشترک را یک توافق بد بنامند.
امروز بعد از گذشت یک سال دوباره در بحبوحه مسائل حاشیهای چون بورسیه و اسیدپاشی و وزیر پیشنهادی، دوباره یک توافق بد هستهای در حال شکلگیری است؛ هر چند برخی مسؤولان میگویند هیچ توافقی حاصل نشده اما در تازهترین اظهارنظر مقامات کشورهای عضو گروه 1+5، سرگئی لاوروف و جان کری، وزرای خارجه روسیه و آمریکا در مکالمه تلفنی عنوان کردند در دور بعدی مذاکرات ایران و 1+5، شانس رسیدن به توافق وجود دارد.
وزارت خارجه روسیه پس از این مکالمه تلفنی بیانیهای منتشر کرد و گفت کری و لاوروف «به این مطلب اشاره کردند که مذاکرات برای حل اختلافات موجود بر سر برنامه هستهای ایران، شانس واقعی برای رسیدن به توافق واقعی را دارد که البته در این راه باید تلاش بیشتری به کار بسته شود.»
در حالی که فرضیه تمدید مذاکرات از سوی مقامات دو طرف قویا رد شده و ایران و 1+5 بر ادامه تلاشهای جدی برای دستیابی به توافق نهایی و جامع تاکید کردهاند، «وندی شرمن» مسؤول تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات با ایران عنوان کرد: «میتوانم به شما بگویم که همه بخشهای متن توافق، از سوی همه افرادی که در پشت میز مذاکرات قرار دارند مورد پذیرش قرار گرفته است»
سخنان شرمن که با ابراز امیدواری برای دستیابی به توافق نهایی همراه بود بیانگر آن است که در آخرین مذاکرات انجام شده میان وزرای خارجه ایران و آمریکا، پیشرفتهای جدی و قابلتوجهی درباره موارد اختلافی صورت گرفته و گامهای دیگری برداشته شده است.
در زیر به مهمترین اظهارنظرهای مطرح شده از سوی مقامات دو طرف مذاکرهکننده اشاره شده است. شرمن گفت: «اگر ایران واقعا خواهان حل اختلافات خود با جامعه بینالملل و تسهیل کاهش تحریمهای اقتصادی است فرصتی بهتر از الان تا 24 نوامبر (3 آذرماه) نیست، این زمان انجام کار است». وی در ادامه گفت: «آیا به توافق میرسیم؟ نمیدانم! اما میتوانم به شما بگویم همه بخشهای متن توافق، از سوی همه افرادی که در پشت میز مذاکرات قرار دارند مورد پذیرش قرار گرفته است». از سوی دیگر حسن روحانی، رئیسجمهوری میگوید: «امکان توافق نهایی با کشورهای گروه 1+ 5 در زمان باقیمانده وجود دارد چون در بسیاری از مسائل کلی این توافق تقریبا به نقطه نظرات مشترک رسیدهایم». جواد ظریف نیز در تکمله گفته است: «همه طرفها بر این اعتقادند پیشرفتهایی صورت گرفته و جریان مذاکرات رو به جلو است. پس از مذاکرات نیویورک نیز اعتقاد بر این بود که در مذاکرات هستهای حرکت به سمت جلو بوده هر چند این حرکت کند است». وقتی بر این دو بیفزاییم که سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه و مذاکرهکننده ارشد این کشور گفته است: «فکر میکنم رسیدن به توافق ممکن است. رسیدن به توافق تا 24 نوامبر کاملا ممکن است. تاکنون به 98 درصد توافق رسیدهایم و به نظرم 2 درصد باقیمانده سختتر از 98 درصد توافق شده است.» و کاترین اشتون، مسؤول عالی سیاست خارجی اروپا و تیم مذاکرهکننده 1+5 میگوید: «مصمم هستیم تا 24 نوامبر که زمان مقرر برای دستیابی به توافق هستهای است این توافق حاصل شود.» بدین معناست که در این هیاهوهای رسانهای داخل درباره مسائلی از جمله اسیدپاشی، آن طرف مرزها خبرهای مهمی در مورد مساله هستهای وجود دارد که از اولویت ذهنی مردم خارج شده است؛ خبرهایی که با توجه به توافق 3 آذر سال گذشته و روند فعلی مذاکرات میتواند یک توافق به تمام معنا «بد» شکل بگیرد که بیش از پیش حقوق ملت را به مخاطره بیندازد. در این میان آنچه بسیار اهمیت دارد این است که رسانههای انقلاب اخباری را که بهدستشان میرسد درست تحلیل کنند و هر آن چیزی که به عنوان یک خبر منتشر میشود صرف هیجانانگیز بودن به اولویت ذهن مخاطبان تبدیل نکنند و مردم نیز زمین بازی را بشناسند و در این میدان اسیر سوژههای انحرافی نشوند.